Tuesday, March 11, 2014

اکراین، فاشیست ها و نازی ها - رحیم کریمیان

 زنان و کودکان یهودی اکراینی که در صف مرگ ایستاده اند تا توسط فاشیست های اکراینی همدست نازی ها اعدام شوند. 14 اکتبر 1942 
مسئولین این کشتارها بعدها توسط پارتیزانهای کمونیست اکراینی و ارتش سرخ شوروی به سزای جنایت هایشان رسیدند.
در خبرها آمده است که خانم کلینتون "پوتین " رئیس جمهور روسیه را با هیتلر مقایسه کرده است. من بدون اینکه به صداقت این خانم در بیان این مطلب که بسیار هم درست و بجا گفته است، بپردازم،  وظیفۀ خود می دانم که فریبکارهای این "خانم" را، در این زمان و در این مورد، افشا سازم . ولی در موارد دیگر، یعنی افشای ماهیت واقعی او در دوران تصدی وزرات امور خارجه امریکا را بعهدۀ زنانی می گزارم، که در این روز یعنی روز(هشتم مارس) برای آزادی، در جای جای این کره خاکی می رزمند.

چرا امروز این خانم که گویا ماموریت رسمی ای هم ندارد، بیک باره به روی آنتن های تلویزویون ظاهر می شود و آن پیام را برای مردم جهان می فرستد ؟ و پوتین را فاشیست می خواند.؟ این در شرایطی است که  بگفتۀ رئیس  جمهور بر کنار شده ی متمایل به روسیه،  " مخالفین"، فاشیست هستند. راستی ما حرف چه کسی را باور کنیم. کدام یکی از آنها "دزدند" آیا مردی که در جلو می دود و فریاد دزد، دزد سر میدهد و یا دیگرانی که با فاصله ای در پشت سر او می دوند و همان فریاد را سر میدهند و یا هردوآنها، و شاید همۀ آنها، یعنی غرب بطورکلی؟  وحتی  پوتین، با تمام داردسته هایش.؟

رئیس جمهور برکنار شده  اکراین می گفت: کسانی که در خیابانها علیه دولت قانونی اعتراض می کنند، فاشیست هستند. و ادامه داده بود: آنها علنا در خیابانهای شعار فاشیستی سر میدهند، اعمال تخریبی انجام میدهند، اماکن عمومی و ادارات دولتی را تصرف می کنند و غیره.  بعد از بازگشت نمایندگان این مخالفین از اروپا و ملاقات با سران این کشورها، در گیری و تیر اندازیها بروی مردم بیشتر شده و کا ربجائی رسید که مجسمۀ لنین را در برخی از شهرها بخصوص شهرهائیکه ساکنین آنها مخالف برنامه های سیاسی شان هستند، بزیر می کشند. چرا این تحریک های "بی خردانه" صورت می گیرد.؟ آنها یعنی مخالفین بخوبی می دانند این تندیس گرچه ممکن است در میان روشنفکران برخی از کشورها بخاطر عقب افتادگیهای فرهنگی به بتی تبدیل شود، و شکستن باصطلاح این بت، توهینی به اعتقادات "طرفدارانشان" تلقی گردد. ولی برای این مردم، بخصوص آنهائیکه در صف ارتش سرخ با فاشیست های آلمانی و متحدین آنها جنگیدند، این اعمال آنها را بلافاصله بیاد خاطراتی می اندازد که ارتش آلمان با کمک متحدین شان مرتکب شده بود. آن زمان آلمان  پنچ و نیم میلیون از ورزیده ترین سربازان و نظامیان خود را با مدرن ترین سلاحها، توپ، تانک، هواپیما و سایر وسائل ارتباطی و تجهیزاتی به این سرزمین گسیل داشت. در سر لوحه برنامه آن، نابودی حیات در سه شهر بزرگ: کیف، مسکو، لنین گراد قرار داشت. از این روی این عمل شنیع با وجود آن خاطرات، نشانه ای از ضعف و بی خردی است و جز رسوائی و نفرت در بین مردم، جیزدیگری را ببار نمی آورد. آیا آنهائیکه این عمل را بعنوان یک تاکتیک برای تهییج مردم برگزیدند به تأثیر این عمل در نسل جوان، فکر کرده اند.؟ نسلی که  طی سالیان طولانی در کتابهای درسی  در فیلمهای سینمائی، در داستانها، در هنر و ادبیات شان، بالاخره در عکس های خانوادگی و یا تصویرهای هنری روی دیوارهای اماکن عمومی و در آثار و خرابه های تاریخی، خوانده و یا دیده اند، در این باره چه می اندیشند. این همه بی پروائی و بی خردی اگر سودی ببار می آورد، آنوقت خروشچف ها که لنین را ترور کرده بودند، و یا سردمداران کودتا چی در چین، قبلا دست به این کار می زدند و در این مورد، یعنی در انجام جنایت، چیزی از جانی های نازی کمتر نداشتند.

اعمالی که از این افسار گسیخته گان سرزده را با برخورد مردم آزاده ای که در میدان استقلال، جمع شده بودند را با هم مقایسه کنیم و بلوغ سیاسی اجتماعی آنها را با این جریان سیاسی که سعی دارد خود را در رآس جنبش حق طلبانه ی این مردم قرار دهد، مقایسه نمائیم. روزی که خانم تیمو شنکو نخست وزیر، از زندان بیرون آورده شده بود و طرفدارنش شتابان او را به " میدان "آورده بودند، به امید اینکه دوباره در رآس جنبش قرار گیرد، جمعیت حاضر در " میدان" چه واکنشی نسبت به او نشان دادند. سخنان او را گوش دادند و بازار گرمی و کف زدن های هوادارانش را تحمل کردند، بدون اینکه در مقابل طرفدارانش که شعارهای زنده باد ومرده باد میدادند، با اشاره به کارنامه ی ناپسندش، او را عملا به خانه خود روانه نمودند، تا در کمال آرامش و بدون توهین و تحقیر، به زندگی شخصی اش ادامه دهد. این چنین مردمی هرگز از پائین کشیدن تندیس لنین، بر افروخته نخواهند شد. این شیوه تحریک مردم به جنگ و درگیریهای خانگی اگر در کشورهای جهان سومی، و حتی در ایران، درطول صد و اندی ساله فجایعی بوجود آورد، است، در این کشورها که در دوجنگ جهانی اول و دوم، توانستند ستون فقرات ارتشهای متجاوز و نوکران داخلی آنها را خرد کنند، جز رسوائی ثمره ی دیگری ببار نخواهد آورد. تاکتیک هائی که در طول رژیم جمهوری اسلامی، در ایران پیاده شد و توانست نوکران وسیعی از درون جنبش مردم بخدمت خود در آورد، در این سرزمین ها نه تنها اثری و سودی برای گرانندگان آن ببار نخواهد آورد بلکه بر عکس، موجب نفرت در دل این مردم و دوری شان از آنها می شود. دو باره باید تکرار کنم: دیدیم که مردم نه تنها از پائین آوردن این تندیس بر افروخته نشدند، بلکه در تلاش هستند همچنان راه مبارزه مشکلات سیاسی اجتماعی را بطور مسالمت آمیز پیدا کنند. تا اینجای کار، فاشیستها و اربابان خارجی آنها بازنده از آب در آمدند. و از این فرصت، روسیه  بخوبی دارد استفاده می کند.

چرا استراتژیستین های غربی دچار این خطای موحش در اوکرائین شدند و چرا تاکتیک های حادثه آفرینی که درایران، افعانستان، عراق، تونس، در جنبش فلسطین، مصر، ترکیه تا کنون اعمال نمودند، در این  منطقه با آن سوابق تاریخی که بطور مختصر بر شمردم، تکرار کردند. انگار این ماجراجویان و حادثه آفرینان بین المللی، فرصت تجزیه تجلیل جنایت سی و اندی ساله خود در ایران را ندارند. امروز سکوت جنبش در ایران سکوت دردها و اثرات آن حوادثی است که شیادان و آدم کشان بر سر این مردم آوردند. امروز حتی مردم ایران، از ماهیت آن توطئه ها و حادثه آفرینی ها، هر چند با هزینه سنگین، با خبرهستند. حادثه سازی سیاسی، دنبال نخود سیاه فرستادنها، عمرش حتی در کشورهای خاورمیانه،  به سر رسیده است و اطمینان دارم که دیری نخواهد پائید، اشکال دیگر آن، یعنی شکل " چاورزی  " آن در سایر کشورها هرچه زودتر بپایان برسد.

این سیاستها تاکنون، منافع هنگفتی برای متجاورین، فراهم کرده است. آنها با استفاده از شعارهای پوپولیستی هر جا که تاریخ مصرف دولتهای دست نشانده شان به سر رسیده بود را بزیر می کشند، و شرایط  برای سرقت اموال و ثروت مردم آن کشور را در بانکهای مختلف و از طریق "قانونی " با یک سرقلم و یا ا حتمالا یا یک نشست و برخواست در جلسات و کنفرانسها، بالا بکشند. علاوه بر این آن دسته از کشورهائیکه از درآمد سرشار منابع زیر زمینی برخوردارند، با نگهداشتن مردم در خیابانها و فریاد شعار های گوناگون، بازار فروش کالا ها و در راس آنها سلاحهای خود را رونق بخشند.
اگر این تاکتیک ها در کشورهای جهان سومی تا این زمان، جواب داد اما در کشوری چون اوکرائین.  دیدیم  که دولت نارنجی به کجا کشید.؟برای برپا کردن آن دولت هزینه های  هنکفتی تحمل نمودند اما میوه را دیگری چید.و رسوائی برای غرب و امریکا و دولت دست نشاندۀ به جایی ماند.  
آهای !!! فاشیستهای سراسر جهان !! شما تا اینجا آنطور که بویش می آید بازی را باخته اید "اهه و"
و"تلوپ" شما بیشتر مصرف جهان سومی دارد، شهروندهای شما این را می دانند. و اما چرا پوتین را شیطان جلوه می دهید؟ شما در مقابل پوتین تا اینجا کم آورده اید. در بازیکه که در قضیه ورزشهای زمستانی در آوردید، دستگاه رهبری کرملین شما را تا اینجا "مات" کرده است و آلان هم دارد رفراندم راه می اندازد و شما بخوبی می دانید که او در این میان برنده خواهد شد و شما بازنده. نه فقط بازنده در این رأی گیری بلکه در نزد افواه عمومی. مردم با پوزخند خطاب به شما سئوال می کنند، "هرجا نوکران شما از صندوق رآی بیرون بیایند " آن رأی گیری "دموکراتیک" است.؟  آیا رأی گیریهای شما در آذربایجان، یوگسلاوی، بخصوص کوزوو "دمکراتیک "بوده است.؟ و آن شیادی ها که در یونان دست زدید چه پاسخی دارید.؟

اما شما فاشیستها باید از "پوتین" متشکر باشید که تا اینجا توانست با کسب اعتماد مردم این منطقه، این جنبش را در تحت کنترل خود بگیرد. اما این "پوتین" خود یک فاشسیت است. و نه از نوع فاشیست "آلمانی" بلکه از نوع "فاشسیست " روسی. او می خواهد با تکیه به مذهب ارتدکس و ملیت روس، یک امپراطوری فاشیستی روسی بوجود آورد. و شما با مذهب کاتولیک و ملیت آلمانی. پوتین در سر آن دارد که با فاشیستهای از نوع "اسلامی"، نزدیک شود و شما فاشیستهای آلمانی از طریق آمریکا به اسرائیل، و با آشتی دادن یهودیت با مسیحیت آلترناتیوی بسازید. اگر پوتین با جهان اسلام بخاطر مذاهب مختلف در این دین و دشمنی آنها با یکدیگر مشکلی دارد، شما هم با مشکلات مذاهب و فرقه های مختلف در جهان اسلام مواجه هستید. جهان اسلام و یا مذهب ابراهیمی، در خود درگیریهای بیشماری دارد، شما برای مکمل ساختن این مذهب، و پیوند آن با  سیاست های فاشیستی خود، با وجود آمادگی فراوانی که در این مذهب وجود دارد، با مشکلات فراوانی مواجه هستید. علاوه بر آن مشکلات شما با پروتستانیسم و دولت یهودی اسرائیل، از هم اکنون خود را در شکل پیچیده ی اختلاف درون اتحادیه ی اروپا با امپراطوری انگلیس، اختلاف فرانسه با آمریکا بر سر مسئله ایران و سوریه و ارمنستان نشان میدهد.
سخن آخر: امروزجهان نو لیبرالیستی در گرداب عظیمی از مشکلات گیرکرده و بنظرنمی رسد که بتواند از این گرداب، رهائی یابید.
پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید.  


09/03/2014

   رحیم کریمیان

No comments:

Post a Comment