Monday, May 19, 2014

شعر گذشتی نیست از امیت ایلتئر شاعر ترک، ترجمه فارسی روزبه کوراغلی

به اعماق و تماماً به اعماق حفر می کنیم
کجاست آن دوُران قلب طلائی ما
ما به دنبال عصر قلب طلائیِ مان هستیم
روی ما سنگینیِ چهرۀ زمین است
در آن دوُر دست ها، بالای آسمان
خیلی دوُر دست ها
به اعماق و تمامأ به عمق حفر می کنیم
ما کارگران معدن هستیم
ما انقلابیون هستم 
همانند آتشفشان منفجر می شویم 
ما به این عصر نخواهیم باخت
ما خسته ( ناتوان) نیستیم. 
گذشتی نیست!
ما اهل بغداد هستیم ،در بغداد هستیم، اهل بغدادیم
هنگامی که بمب ها در بغداد فرو میریزد، اسم مان ناشناخته می ماند
اسم مان ناشناس
میسوزد و کباب میشود جسم مان و آنانکه دوست شان داریم
میسوزد و کباب میشود 
خاکسترمان می ماند و باد آنرا پخش میکند
حرفمان میماند 
و خشم مان، باری خشم مان، خشم مان
خشم مان
خاکستر پخش میشود، حرف میماند، خشم انباشته میشود
انباشته میشود
ما مردم بغداد هستیم، اهل بغداد، از هر گوشه ی جهان
با امواج این دریای خون
خفه خواهیم کرد ینگی ها را (امریکائیهای متجاوز)
ما مردم بغداد هستیم، در بغداد هستیم، در همه جای دنیا هستیم 
گذشتی نیست، شورش و عصیان است بر علیه امپریالیزم 
قتل و کشتار دیگر بس است، دیگر بس است، بس است
گذشتی نیست، شورش و عصیان است بر علیه امپریالیزم 
آن ویرانی ها، (زندگیهائی) که خاموش ساخته اید دیگر بس است، بس است ، بس است
بمب هایت قادر به متوقف کردن این سیل نخواهد بود 
رسیدگی خواهد شد به این حساب
دیگر کافی ست، دیگر کافی ست
به بمبهائی که ریخته شد باید رسیدگی گردد
و حتمأ هست
کافیست دیگر، کافیست
زمان حساب رسی رسید
گفته های زندگیهائی که در سرزمینهای بمباران شده سوختند، هنوز تمام نشده است. 
تمام نخواهد شد
بنام انسانهائی که بمباران شدند یکبار دیگر گریه میکنیم 
امریکای قاتل
اول غرش صداهامان فراری خواهد داد ینگی ها را 
و بعد ما 
مردمی که سوختند در سرزمینهای بمباران شده
حساب رسی هنوز تمام نشده 
و تمام نخواهد شد
برای امریکا گذشتی نخواهد بود 
ما در اینجا هستیم، هی
ما خلق هستیم
ترک هستیم، کرد هستیم، عربیم ما 
تا زمانیکه استثمار، اشغال، استیلا هست
کسانی هم هستند یا استقلال یا مرگ میخواهند
هستند و خواهند بود، هی 
تا زمانیکه ما هستیم گذشتی برای امریکا نخواهد بود 
ما در اینجا هستیم
ما خلق هستیم
تا وقتیکه استثمار، اشغال و استیلا هست 
مبارزه برای رهایی نیز هست
ما خلق هستیم
فریاد و جیغ کودکی که در بغداد میسوزد 
خشم و نعره ی دجله متلاطم و رود و دریا
خشم دریاها همچو ماهر( ماهر چایان) در میادین است 
بکوبید امواج خروشان به ساحل made in usa
برخیزید بسوی دریاها
تا سیل تان تسخیر کند میادین را 
خفه گردند و بروند این ینگی ها
فریاد کودک بغدادی در میدانهاست
با گریه ای پر از خشم، همچو یک سنگ ، یک آتش که
بزرگی اندوه مان به تلخي کودکانی است که در آتش سوختند 
چه کسی آتش زد کودکان بغدادی را اینگونه 
ارزش ها کدام خواهد بود برای تکنولوژی برتر
می دانیم که بمباران کردند و آتش زدند و ویران کردند 
می دانیم! جرم قطعی ست!
مشخص است مجرم امپریالیزم است 
آنچه که باید، اندیشیدیم.
"آدم سست" ! برای قاتلان حداکثر مجازات، اجرای عدالت است 
مجازاتی به اندازه ی تلخی کودکان سوخته در بغداد
ما سخت و بی گذشت خواهیم بود هفتیرکشان! 
باندازه ی اندوه سوختگان در بغداد 
ما عادلانه خواهیم بود
شعر از 
ümit ilter

ترجمه: روزبه کوراغلی
29 سپتامبر 2013

توضیح:
این شعر توسط امیت ایلتئر شاعر انقلابیِ ترک بر علیه حمله تجاوزگرانه ی امپریالیسم برهبری امریکا به عراق و در حمایت از مردم رنج دیده ی آن کشور سروده شد و توسط تونجل کورتیز در کنسرتی که یوروم گروه برگزار کرده بود، اجرا شد.
ترجمه شعر بپاس افکار آزادیخوانه و انقلابیِ تونجل کورتیز در سپتامبر 2013 انجام گرفته است. یاد تونجل کورتیز رفیق و همرزم یلماز گؤنئی گرامی باد.!

https://www.youtube.com/watch?v=KN5rsg0ggCQ&list=UU88StWCKo8tY7d7Yf9CCSSQ


متن ترکی:
derine hep derine kazıyoruz
nerede çağımızın o 
altın kalbi
çağımızın altın kalbini arıyoruz
üzerimizde ağır bir yeryüzü
gökyüzünden uzakta
çok uzakta
derine hep derine kazıyoruz
madencileriz biz
devrimcileriz biz
patlarız volkan gibi
çağ yenmeyecek bizi
yorgun değiliz

Geçit yok!
bağdatl'ıyız, bağdat'tayız, bağdat'lıyız
bağdat'ta düşünce bombalar adımız meçhule kalır
adımız meçhul
yanar kavrulur bedenimiz sevdiklerimiz
yanar kavrulur
külümüz kalır geriye rüzgarda savrulur
sözümüz kalır
bir de öfkemiz, birde öfkemiz, birde öfkemiz
öfkeliyiz
kül savrulur, söz kalır, öfke büyür
büyüyor
bağdat'lıyız, bağdat'tayız, dünyanın her yanındayız
bu kan denizinin dalgalarıyla
yankileri boğacağız
bağdat'lıyız, bağdat'tayız, bağdat'tayız, her yandayız

geçit yok, isyan var emperyalizme karşı
katlettiğin yetti artık, yetti artık, yetti
geçit yok, isyan var emperyalizme karşı
söndürdüğün ocaklar yetti artık, yetti, yetti

yetmez artık
bombaların durduramaz bu seli
sorulacak bir hesap var
yetti artık yetti
atılan bombanın bir hesabı olacak
olmalı
yetti artık, yetti
bu hesap vakti geldi

bombalanan topraklarda yakılan hayatların
söyleyecekleri bitmedi daha
bitmeyecek
bombalanan insanlarımız adına da
haykırıyoruz bir kez daha
katil amerika
önce gürleyen sesimiz kovar yankileri
sonra biz
bombalanan topraklarda yakılan halkların
soracakları hesap bitmedi daha
bitmeyecek

geçit yok amerika'ya
buralarda biz varız hey
türküz, kürdüz, arabız biz
sömürü, işgal, istila varsa
ya istiklal ya ölüm diyenler de vardı
varlar, varolacaklar hey
biz varken, geçit yok amerika'ya
buralarda biz varız
halkız biz
sömürü işgal istila varsa
kurtuluş kavgası olacaktır
biz halkız

bağdat yanan çocuk çığlık çığlığa
çığlık dicle'ye, nehir denize
denizler dalgalı mahir'ce meydanlarda
vurun dalgalar made in USA kıyılara
yükselin denizler
meydanları sel alsın
boğulup gitsin bu yankiler coni'siyle toni'siyle

bağdat'lı çocuğun çığlığı meydanlarda
öfke dolu bir haykırış, bir taş, bir ateş
ki hıncımız yanan çocukların acısı kadar büyük

kim yaktı bağdat'lı bebeleri böyle
hangi alçak çıkarlar için yüksek teknolojiyle
yaktılar, yıktılar, bombaladılar biliyoruz
biliyoruz suç kesin
suçlu malum emperyalizm
gereği düşünüldü
"iyi halsiz" katillere adil olmaktır en büyük ceza
bağdat'ta yanan çocukların acısı kadar
acımasız olacağız kovboylara
bağdat'ta yananların ahı kadar
adaletli olacağız.

şiir: ümit ilter

Friday, May 16, 2014

اکراین سرزمین سوخته - رحیم کریمیان

امروز که خبرهای مربوط به اکراین را دنبال می نمایم، بیشتر به این نظر خود یقین پیدا میکنم که در آن سرزمین اولا شکست دو گزینه دولتی، یعنی دولت یولیا تیموشنکو و ویکتور یانوکوویچ، شکست پوتینیزم و "آتلانتیسم" هر دو بوده است. آتلاتیسم و غرب پس از اینکه در آن دو گزینه شکست خوردند، در تلاش برای روی کار آوردن یک دولت ائتلافی از طریق بازیهای "دموکرایتک"، خیلی سریع بن بست شان به نمایش گذاشته شد. و آن زمانی بود که مردم به خیابانها ریختند و بوی عدم اعتماد آنها نسبت به این بازیگران به مشام گردانندگان سناریوی انتخابات رسید. پس سراسیمه شدند، و به دسترس ترین گزینه ها، یعنی نمونه ی "بازی تهران" یعنی تاکتیک تک تیراندازی از پشت بامها را پیشه کردند. تجربه "سبز" های موفق "ایران اسلامی".
اما در این کار عجولانه اشتباه کردند و دیدند که در این سرزمین حتی موقتا از کارت " بهار عربی" نمی شود، سود جست. زیرا نه تنها این آتلانتیسها از نوع "آتلانتیستها" ی اسلامی نیستند، بلکه هیچ شباهتی بین این کریمه ای ها با "کریمه" ایرانی که از تبارشان آلوده به عرفان "غزالی" است، هم ندارند. که ناظر "ندا" ها باشند، اما فریاد برآرند، "خشونت" نه. این منش صوفیانه، منش تسامح انقلابی نیست و با آن هیچ سنخیتی ندارد.
مردمی که در آن روز بمیدان آمده بودند، می خواستند عدم رضایت خودشان را به آن دو گزینۀ فرمایشی نشان دهند، و هنوز از جریان سیاسی خاصی حمایت نمی کردند. نه از بلشویسم حرفی زدند و نه در مقابل آتلاتیستها  ایستادند. آنها می خواستند نشان دهند که کشتی دولت دوم هم بگل نشسته است، با این تاکید که این دولت هم مثل گزینه اولی، دزد است یا شفاف نیست. نه از پرچم سرخ خبری بود و نه از جدائی. حتی موقعی که وضع حاد شد، مردم می گفتند ما بخاطر یک عده دولتیان نباید در مقابل همدیگر قرار بگیریم و با هم بجنگیم. اما در همان روزهای اول، یعنی روزهائی که هنوز پرچم آن "معمار اکتبر" را بر نیافراشته بودند، تسامح انقلابی آن معمار را به بهترین شکلی به نمایش گذاشتند. تندیس لنین بزیر کشیده شد، آن پیر زن "ندا" وار بروی خاک افتاد و جمعیت در آن لحظه تحت تأثیر هیجانات قرار نگرفت و پاسخی نداد، اما به خانه هم بر نگشتند، کاری کردند که پوتین را به هراس آنداخت. دخالت سریع پوتین در امور سیاسی و تصرف ارگانهای نظامی و امنیتی در منطقه مخالفین نشانی از ترس پوتین در مقابل رادیکال شدن این جنبش بوده است. حوادث بعدی و موضع گیرهای روسیه، مخصوصا توافق ژنو بین روسیه و غرب، خود دلیل گویای آین مدعا است. در این توافق روسیه تعهد داده است که جنبش مردم بپاخاسته را کنترل کند. و به تعهد خود هم وفادار ماند. و دیدیم که در این راستا با مخالفت خود با انتخابات در عمل آن را اثبات کرد. طرفین از مشکلات همدیگر بخوبی مطلع هستند، و هیچیک از طرفین راه برون رفت از این مشکلات را ندارد. زیرا راه سرزمین سوخته نخ نما، در این سرزمین بسیار خطرناک بنظر می رسد. بر این یقین هستم که پوتین در شرایط کنونی تنها گزینه ای است که شانس کنترل و یا به تأخیر انداختن یک جنبش عمومی در سراسر فدراسیون روسیه را دارد. مخالفت با پوتین در رسانه های گروهی و متهم کردن او به کارشکنی، همانقدر درست است که مخالفت غرب با جمهوری اسلامی و یا رهبران آن. این ها سیاستهائی است برای لاپوشانی بن بست نولیبرالیسم و جنایت غرب در جهان و در نزد انظار عمومی بخصوص در نزد افکار عمومی کشورهای غربی. گفتم سیاست سرزمین سوخته که از دیرباز شیوۀ کار امپریالیستها در سراسر جهان قرار داشت، امروزه در روسیه برای آنها بسیار خطرناک است. من در نوشته های قبلی به نوعی یاد آور شدم که "کریمه" های اکراین در این سرزمین سابقه تاریخی دارند. سوزاندن این "کریمه" مسلما آتشی درسایر "کریمه" های این فدراسیون یعنی روسیه بوجود خواهد آورد. زیرا در جریان یک انقلاب و در مبارزه با یک تجاوز وسیعی جهان وحش به این سرزمین، پا گرفتند. آنها داوطلبانه در زمان آن تجاوزات به یاری ساکنان این سرزمین شتافتند؛ با یاری آنها انقلاب را به پیرزوی رساندند، در استقرار زیر بنای یک اقتصاد پویا و جامعه ای بر اساس حرمت انسانی، کوشیدند و در ترمیم ویرانی های آن جنگهای موحش به این مردم در یغ ننمودند. و به آنها در دسترسی به آرامش و آسایش و رفاه مطلوب کمک کردند، ولی حالا خود به انسانهای محتاج و کپرنشین تبدیل شدند. چرا؟ مگر چه اتفاقی در این سرزمین افتاده است.؟ چه چیز و یا چیزهائی تغییر کرده و این تغییرات از کی شروع شده است.؟ مقصر و یا مقصران کیستند و یا چه سیستمی است.؟ چرا آلان ساکنین این سرزمین باید اینگونه در مقابل همدیگر قرار گیرند. آیا در سابق یعنی در زمان بلشویسم چنین بود ؟ آیا در آن زمان، مسلمان چچن در مقابل دیگر ادیان قرار می گرفت. آیا ارامنه و آذریها، یک بار بخاطر مذهب و یا یک بار بخاطر ملیت، سرزمین و یا اعتقادات؛ به جنگ با یکدیگر آنهم طولانی می پرداختند. چه عاملی بود که غرب با وجود تمام امکانات خود برای ایجاد تفرقه جنگی داخلی، لااقل دوبار در فاصله 20 سال، به شکست خفت بار تن داد. چه چیز مانع می شد که تفاوتهای فرهنگی: قومی، مذهبی، زبان، ملی و سایر عوامل علیرغم سابقه دردناک تاریخ طولانی خود، در این زمان، نه تنها التیام بخشید بلکه بجای اینکه عامل جنگ و کینه توزی و انتقام جوئی گردد، وسیله شد برای همکاری و خلق زیبائیها برای مردم.  امروز اسناد و مدارک نشان میدهد، که در واقعۀ دردناک در خط مرزی بین لهستان و اکراین، یعنی همان واقعه ویسلار، مقصر نه بلشویسم بود و نه استالین. چرا.؟
 سخن کوتا ه: امروز حوادثی که در اکراین درجریان است؛ نمی تواند بیک مسئله صرفا اکرائینی باقی بماند و یا اینکه از محدوده فدراسیون روسیه فراتر نرود. بنظر من این مبارزه حتی از محدوده ی ضد فاشیستی هم فراترخواهد رفت و رهبری فاشیستی غربی در یک کلاف سردرگمی فرو خواهد رفت که نولیبرالیسم به شیوه و تاکتیک های تاکنون شناخته شده اش، قادر به کنترل آن نخواهد بود. امروزکشورهای سواحل دریای مدیترانه، در هر دو طرف آن، آبستن انفجار بس خطرناکی هستند. این انفجار اگر بوقوع بپیوندد، و به نظرم اگر روند بهمین گونه ادامه یابد، حتما چنین خواهد شد، اروپا باید خود را برای رویاروئی آن آماده سازد. اینکه این آمادگی در مقابل آن توفان، چگونه می تواند انجام شود، جنگ و یا مسامحه ؟ و یا حائل کردن برخی از کشور، برای جلوگیری از آن توفان. در هر صورت  پیش بینی کردن مشکل است. ولی می توان حدس زد که ترکیه قادر نخواهد بود، نقش آن حفاظ و یا سدی مورد انتظار را ایفاء کند. برعکس نقش ترکیه و وجود پایگاهای ناتو در پایگاه اینجرلیک بجای حفاظت از منافع اروپا، خود بیک عامل تحریک کننده علیه منافع آن تبدیل خواهد شد. مردم کریمه با سابقه تاریخی که از دولت عثمانی دارند، نمی توانند فراموش کنند که کشورشان در جنگ اول جهانی، اولین دشتی که کرد، گلوله های توپ ترکیه به سرزمین شان بوده است. با این توضیح می خواهم بگویم  خطری که ترکیه را تهدید می کند هنوز از راه نرسیده است تا رونمائی شود. و مسلما با این روند ی که در  ترکیه جریان دارد، دیر یا زود خود را نشان خواهد داد. یکی از این انبار باروت، سوریه است که اختلافات کشورهای عربی و غیر عربی دوران امپراطوری عثمانی را به روی صحنه آورده است، همچنانکه ارمنستان علاوه بر نمایندگی مردم خود، یعنی بخاطر آن نسل کشی، خاطرات ارتدوکس ها و یا اسلاو های اروپای شرقی یعنی رومانی، بلغارستان، یونان، صربها را دوباره زنده می کند. هنوز اتحاد اسلاوهای بالکان علیه عثمانی مسلمان، و نیز اشعار و سروده های اسقف های مونته نگرو که یاد آورمبازرت اسکندر آلبانیائی است.  سروده های تراژیک شکست صربها در مقابل امپراطوری عثمانی،  اشعار و سروده ها که مبازرات مردم کوهستانها ی جنوب و غرب منطقه بالکان را پاس می دارد، در اسناد و خاطرات مردم حضور دارد و در وقت لزوم بکار گرفته خواهد شد. یونانیان اسلاو خاطرات بسیار تلخی از آلمانها در زمینه های مختلف دارند، چه زمانیکه بعنوان نقش تاجر و تجارت گندم دریای سیاه، بعنوان شریک تجاری روسیه، با ایتالیا، فرانسه و بخصوص انگلیس فعالیت می کردند و چه استقرار جمهوری دموکرایتک بادن، بعنوان اسلاو در فشار و سرکوب نژادی و حتی مذهبی قرار می گرفتند. این اختلافات بموقع حتی در جامعه ترکیه خود را نشان خواهد داد، زیرا که  بخشی از این "مواد" انفجاری امروز شهروند ترکیه هستند و طبق قرارداد بین ترکیه و روسیه، دولت روسیه در موقع لزوم، حق دفاع از حقوق، ارتدکسها در خاک ترکیه را دارد و معنی آن این است که این اقلیتها اگر روزی علیه ترکیه در خاک ترکیه بپاخاستند،  نمی تواند با این اقلیتها همان اعمال را انجام بدهد که با شهروندان کرد و یا سایر اقلیتهای مذهبی و یا قومی از جمله قزلباشها و یا ترکمنها، انجام می دهد.  

خلاصه آتشی در پشت دروازه اروپا در حدفاصله دریای مدیترانه و شاخ آفریقا و خود قاره آفریقا در کمین نشسته است. راه چاره برای حل این مسائل نه پرچم سبز است و نه پرچم سه رنگ. پرچمی می تواند به این قائله تاریخی پایان دهد، که در روز نهم ماه مه بر فراز کاخ رایشتاک آلمان بر افراشته شد، زیرا که این پرچم در آن کشور با آنهمه تضادها و تناقضات بیشمار در روزی که به جنگ پایان داده بود، وحدت خلقهای خود را در آن کوره های آتش، بوجود آورده بود و نشان داد که چگونه فولاد آبدیده می شود. 

19.05.014 
رحیم کریمیان

سرودی برای کارگران معدن بزبان ترکی، ترجمه فارسی از روزبه کوراغلی


سرودی برای کارگران معدن
متن ترجمه:

بسوی کوره ی معدن پایین آمدم، به دیار الماس سیاه
گفتم گرم شود سطح زمین، ای دوست
سالها مشغول کندن زمین بودم، در سکوت این زندان
گفتم بچه هایم لبخند زنند، ای دوست
برای همین است، کسی در خانه ی ما لبخند نمی زند.

می گویند راه بی افت، راه بی افت، بسوی گرسنگی راه بی افت
اینک الماس سیاه تابوت شده است، اگر لازم باشد، می گویند بمیرید
روزی می رسد، با بیشرمی به آنانکه گریه می کنند، می گویند بخندید
دیگر تحمل شنیدن دروغ ها را ندارم.

امروز به کوره ی معدن، به دیار الماس سیاه
نرفتیم، سلام بر تو ای دوست
برای آنکه در حال مرگ است، حسرت نور در چهره اش پژمرده است
اعتصاب و اعتصاب، نور زاییده است، ای دوست
دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده است.

آنانکه، در زیر زمین منکوب گردیده اند، به کسانی که روز زمین هستند، فریاد برمیآورند
معادن مال ماست، حتی اگر بمیریم
روز اعتصاب رسید، ای دوست
دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده است.

زونگولداک و اینک سوما

از اعماق زمین آمدند
در دستانشان نوری از عمق زمین که "سکوت" را نمی فهمد
هر چقدر در اعماق فرو برده شوند
به همان درجه، خفگی نمی داند، ارتعاش قلب شان
سنگین و مقاوم آمدند...

دوباره و هر روز بیشتر و بیشتر آمدند
با زنان و فرزندانشان و با کف زدن
همانند خمیر مایه های ماست ( وجه تشبه همبستگی)
یافتند نان های تفت شده در آتش را، چنان که تقسیم شان میان خود
همانند جریان آب و شعله ی آتش

هر روز زبانهای جدیدی بر زبانشان هک شد
آشنا شد پایشان به راه های جدید
هر روز پوسته های جدید ترک خورد
گوش های جدید شروع به شنیدن کردند، آنچه می گفتند
یک شهر شدند در آخر (جمعیتی گشتند)
و عوض کردند نام سرزمین را

متن اصلی بزبان ترکی:
indim maden ocağına kara elmas diyarına
yeryüzü sıcak olsun diye dost
yıllar boyu kazma salladım buskunca bu zindanda
çocuklarım gülsün diye dost
oysa bizim evde gülen yok

yürü derler yürü derler açlığa yürü derler
kara elmas tabut olmuş gerekirse ölün derler
günü gelir utanmadan ağlaşana gülün derler
yalanlara artık sabrım yok

bugün maden ocağına kara elmas diyarına
inmedik selam olsun sana dost
ölesiye ışık hasretiyle solmuş bu yüzlere
grev grev güneş doğmuş dost
artık kaybedecek birşey yok

yeraltında ezilenler yeryüzüne seslenirler
madenler bizim derler gerekirse ölüm derler
günü geldi grev derler dost
artık kaybedecek birşey yok


zonguldak
yerin derinliklerinden geldiler
ellerinde susmak bilmeyen bir yeraltı güneşiyle
ne kadar diplere bastırılsa
o kadar boğulmak bilmez yankısıyla yüreklerinin
ağır ağır geldiler...

sonra hergün geldiler artarak geldiler
kadınları çocukları ve alkışlarıyla
yoğurt mayalar gibi geldiler
pişkin ekmekleri bölüp de paylaşır gibi
su gibi ateş gibi



her gün yeni ağızlar eklendi ağızlarına
yeni yollarla tanıştı ayakları
her gün yeni kabuklar çatladı
yeni kulaklar işitmeye başladı söylediklerini
bir kent oldular sonunda
ve adını değiştirdiler ülkenin

şiir: kemal özer
söz-müzik: grup yorum 


توضیح: این سرود تا به امروز به فارسی ترجمه نگردیده بود، فاجعه کشتار معدن سوما مرا برآن داشت تا به ترجمه ی آن اقدام کنم. بار دیگر یاد کارگران جانباخته در انفجار معدن سوما - ترکیه را گرامی می داریم. 
۱۶ می ۲۰۱۴
روزبه کوراغلی


Monday, May 12, 2014

کشته شدن صدها کارگر در انفجار معدن زغال سوما

کشته شدن صدها کارگر در انفجار معدن زغال سوما از توابع شهرستان مانیسا - ترکیه

 روز سه شنبه ۱۳ مه ۲۰۱۴ راس ساعت۱۰: ۱۵ انفجاری در معدن زغال سوما به کشته شدن صدها کارگر معدن انجامید. تا همین لحظه آمار کشته ها ۲۴۵ کارگر اعلام شده و نزدیک به صد نفر زخمی. با توجه به محصور ماندن کارگران در عمق ۲۰۰ متری و تعداد کارگران مشغول در این معدن که ۷۸۷ نفر اعلام شده است، ممکن است آمار کشته ها بیش از این باشد که هنوز در عمق زمین محصور مانده اند. در خبرها علت انفجار، ترانسفورماتور و پانل های الکتریکی بکار گرفته شده در معدن، ذکر شده است. مواد استفاده شده در ترانسفورماتور و پانل های الکتریکی بدلیل کیفیت پایین و غیر استاندارد، عمده عامل انفجار در معادن ترکیه است که تا به امروز بیش از ۳ هزار کارگر کشته و بیش از صد هزار مصدوم برجا گذاشته است. مسئولیت مستقیم این کشتار فجیع و فجایع دلخراش قبلی بدون تردید صاحبان سرمایه و دولت های ضد کارگری ترکیه است.  

یاد کارگران جانباخته را گرامی میداریم و همدردی عمیق خود را با خانواده ها و بازماندگان این کشتار که از بی مسئولیتی دولت ترکیه ناشی شده است، اعلام می داریم.

  ۱۴ می ۲۰۱۴
روزبه کوراغلی