سی و پنج سال است رژیم
ضد مردمی جمهوری اسلامی با توسل
به قهر ضد انقلابی به مقابله با
مبارزات کارگران و زحمتکشان وروشنفکران برخاسته و با اعدام و شکنجه و سر کوب، به
فریاد حق طلبانه توده ها پاسخ میدهد. در
طول این مدت ده ها هزار تن از مبارزین بدست رژیم خون آشام
به قتل رسیده و زندانها همواره مملو
از انقلابیون و آزادیخواهانی بوده که فریاد خود را علیه ترور و اختناق حاکم در
ایران بلند کرده اند. اینک پس از گذشت سی و پنج سال از سلطه گری یکی از جنایت
کارترین رژیمهای موجود در دنیا،این
امر به روشنی به ثبوت رسیده است که از طریق
متدهای معمولی مبارزه
ازآنجمله مبارزه از طریق نوشتن و
قلم زدن و اعتراض های مدنی نمی توان
مبارزه جدی و مثمر ثمر را علیه این رژیم ضد دموکراتیک و ضد کارگری تا دندان
مسلح، پیش برد. اینک این واقعیت که باید جواب زور را با زور داد بیش از هر زمان دیگری
در مقابل نیروهای انقلابی ایران قرار گرفته است. بعبارت دیگر تنها با توسل به قهر انقلابی
و انتقاد از طریق اسلحه
میتوان با رژیم خودکامه
حاکم به مقابله بر خاست . در این امر
نباید تردید کرد که هر گونه تحول انقلابی در جامعه اسیر و تحت ستم کنونی تنها از راه
انقلاب و توسل به اسلحه میتواند
عملی گردد. انگلس در سر قبر مارکس در قبرستان های گیت لندن در سال 1883،
چنین بیان داشت که مارکس قبل از هر چیز یک انقلابی بود. این
روزها این جنبه مارکس که تا آخرین لحظه
حیات خلاق، این رهبر کبیر پرولتارا را ترک
نکرد، به باد فراموشی سپرده میشود. کوشش
به عمل می آید که مارکس را به مثابه فیلسوفی پر معلومات، اقتصاد دانی برجسته، مورخ و
جامعه شناسی عالیمقام و شخصیتی انسان دوست معرفی
کنند و این واقعیت را که مارکس همواره
در جهت انقلاب پرولتری و
رهائی کارگران و زحمتکشان از یوغ ظلم و استثمار
گام بر میداشت، از قلم می اندازند!
در ایران کنونی انواع ستم ها و تبعیضها
وجود دارد. ستم برکارگران
همانا در سرلوحه دیگر ستم ها قرار دارد و در اغلب موارد، دیگر ستم ها ناشی از ستمی است که سرمایه داران و رژیم خون اشام
مورد حمایت آنها برکارگران روا میدارند . در حقیقت امر رهائی همه استثمار شوندگان و ستم دیدگان در جامعه
اسیر و دربند، در گرو رهائی
طبقه کارگرمیباشد. اما رهائی
طبقه کارگر زمانی امکان پذیر می
گردد که بخش قابل ملاحظه ای از کارگران با سلاح بینش
طبقاتی مسلح باشند . بعبارت دیگر
از منافع
طبقاتی خود آگاهی کامل داشته باشند
. این آگاهی طبقاتی
همانطور که لنین در اثر داهیانه خود " چه باید کرد" و در دیگر نوشته ها مطرح ساخت تنها و تنها از طریق ایجاد پیوند بین روشنفکران انقلابی و بخش قابل ملاحظه ای از پرولتاریا
میتواند حاصل گردد. چنانچه تجربه
مبارزات کارگری در کشورهای مختلف سرمایه داری به وضوح نشان داده است در صورتیکه کارگران از طریق پیوند با روشنفکران انقلابی به تئوری کمونیستی دسترسی نداشته باشند هرگز از منافع دراز مدت طبقاتی خود آگاهی پیدا
نمیکنند. با در نظر داشتن این واقعیت که
در جوامع سرمایه داری بین تئوری کمونیستسی
و نقطه نظرهای بورژوائی تئوری و
نقطه نظر دیگری وجود ندارد، تئوری انقلابی
اگر از بیرون به طبقه کارگر تزریق نگردد
در چنین صورتی بلا تردید تئوری حاکم بر مبارزات صنفی کارگران همانا تئوری ترید یونیونیستی وبورژوائی خواهد بود. از درون
جنبش سندیکائی طبقه کارگر، آگاهی کمونیستی
بیرون نمی آید. امااگراین انتظار را داشته باشیم که این یا آن سازمان متشکل از روشنفکران انقلابی به
تنهائی با کار و فعالیت در درون طبقه کارگر،
به ایجاد حزب کمونیست سرتاسری که اعضای
آنرا کارگران و روشنفکران کمونیست و انقلابی تشکیل میدهند ، توفیق یابد، چنین هدفی هرگز در شرایط پلیسی حاکم در کشورعملی نخواهد شد. علاوه بر
دیکتاتوری عریان بورژوازی حاکم،غلبه اپورتونیسم و رویزیونیسم در صفوف جنبش چپ و سوسیالیستی و شرایط نامساعد بین المللی ،
این امر را تقریبا غیر ممکن میسازد. باید
اذعان داشت که سازمانهای کمونیستی تا کنون
در جهت کار انقلابی و کمونیستی بین کارگران ایران، گامهای موثر بر نداشته اند.
اقدامات محدودی هم که در این رابطه انجام
یافته، تا کنون نتیجه مطلوب نداده است.
بدیگر سخن، پرولتاری ایران هنوز از داشتن
ستاد فرماندهی خود – حزب کمونیست- محروم می باشد. .رژیم پلیسی حاکم در محیط کارخانه یکی از موانع
اصلی پیوند روشنفکران انقلابی با
طبقه کارگر میباشد. برای شکستن
سدها به منظور نفوذ دربین کارگران و اختلاط روشنفکران انقلابی با طبقه کارگر سازمانهای
کمونیستی مجهز به تئوری انقلابی که در شرایط بدترین استبداد حاکم در کشور
بدون کوچک ترین تزلزل و تردید قادر به کار مخفی سیاسی باشند،مورد
نیاز می باشد .ای بسا امکان دارد که چندین سازمان کمونیستی هم
زمان در بین کارگران مشغول
فعالیت سیاسی باشند بدون اینکه از وجود همدیگر اطلاعی داشته باشند . طبیعی
است که در پروسه مبارزه سرسختانه در جهت بر آورد آرمانهای انقلابی پیوندهائی
بین این سازمانها ایجاد حواهد شد و از پیوند بین آنها حزب
قدرتمند کمونیست بوجود خواهد آمد .
منتها هر سازمان کمونیستی مجبور است در
ابتدا تنها و تنها با یاری گرفتن از قدرت
و توانائی خود کار سخت تشکیلاتی و سیاسی
را در جهت پیوند با طبقه کارگر آغاز کند. آمیختن
کار سیاسی و تشکیلاتی مخفی و علنی در کشوری نظیر ایران، کار بس سخت و ناهمواری است که تنها
از عهده یک سازمان کار کشته در مبارزه با حکومت پلیسی برمی آید. یک سازمان متشکل
از انقلابیون کمونیست که بخاطر ایجاد جوانه های سوسیالیستی در بین کارگران کار میکند، به هیچوجه نباید
کارش منحصر و محدود به این فعالیت ضروری
باشد. سازمان انقلابی از همین ابتدا باید بدون
کوچکترین وقفه اعضای خودرا با بکار بردن اسلحه آشنا ساخته و در بین آنها این اندیشه را رایج سازد که در روند مبارزه طبقاتی بدون استثنا پیکار های
مسلحانه اجتناب نا پذیر خواهد بود
. قدرت سیاسی در تجزیه و تحلیل نهائی از لوله تفنگ بیرون می آید. داشتن تئوری انقلابی، کار در
بین کارگران و توده های زحمتکش
و پیروی از مشی توده ای همه از
ضروریات یک تشکیلات کمونیستی است
که در جهت رهائی طبقه کارگر و نیل به سوسیالیسم و کمونیسم گام
بر میدارد. اما طبقه کارگر و انبوه عظیم توده های زحمتکش که
دوشادوش پرولتارا در راه سرنگونی
سلطه بورژوازی میجنگند تنها و تنها سلاح در دست میتوانند در مقابل بورژوازی
خون آشام و امپریالیستهای حامی
او از منافع و دست آوردهای خود دفاع کرده و به سرنگونی
سلطه رژیم ارتجاعی
قادر باشند. نگاهی اجمالی به تاریخ
مبارزات کارگران و توده های زحمتکش در
ایران و سرتاسر جهان حقانیت نظری را که اینجا ارائه داده میشود، تایید میکند. مرتجعین
و قدرتهای امپریالیستی بمنظور حفظ سلطه ظالمانه و استثمارگرانه خود از هیچ وحشیگری و جنایتی
خودداری نمی کنند. کشتار بیرحمانه صد هاتن از کارگران فرانسه در تابستان سال 1848، کشتار و اعدام ده ها هزار تن از کارگران پاریس
بدست بورژوازی فرانسه، بدنبال شکست کمون
در ماه مه سال1871،کشتار هزاران تن از
کارگران و دهقانان تهی دست در شوروی در طول
سه سال جنگ داخلی در فردای انقلاب
ظفرنمون اکتبر 1917، حمله نازیهای هیتلری به خاک شوروی
جهت نابود ساختن نخستین کشور سوسیالیستی، اعمال جنایتکارانه ارتش شیلی به
سرکردگی پینوشه در کشتار و سرکوب
نیروهای ترقی خواه و کمونیست، اعدام هزاران تن از کمونیستها و دیگر مبارزین
در ایران توسط رژیم آدمکش جمهوری اسلامی، تنها
شمه ای از اعمال ننگین و کشتارها و جنایات رژیمهای سرمایه داری و قد رتهای
درنده خوی امپریالیستی علیه کارگران و توده های زحمتکش و نیروهای ترقی خواه و کمونیست را بازگو میکند.این یک
واقعیت است که رژیمهای ضد مردمی ، قدرتهای آزمند امپریالیستی و بطور کلی سرمایه داری جهانی هرگز به
پیروزی جنبش های انقلابی کارگران و توده های زحمت کش در کشور های
مختلف تن نداده ، از هیچ کوششی برای گوشمالی دادن به نیروهای انقلابی و سرکوب مبارزات کارگران مضایقه نمی کنند. پس از پیروزی انقلاب اکتبر، دولت های 14 کشور امپریالیستی خاک شورا ها را اشغال کرده و در کنار بورژوازی شکست خورده و دیگر مرتجعین
آن کشور در جهت نابود ساختن حکومت نوین سوسیالیستی بهر رذالت و جنایتی دست زدند.
یکی ازهدف های اصلی هیتلر قبل از رسیدن به قدرت، حمله به خاک شوروی و نابود ساختن
نخستین کشور سوسیالیستی بود. در ایران
بدنبال سرنگونی سلطه شاه، خمینی سرکرده اوباشان حاکم
بعلت ترس و وحشتی که از حرکتهای
انقلابی کارگران بپا خاسته داشت، دستور داد که تمام نیروهای انقلابی و کمونیستی با توسل به
وحشیانه ترین جنایت کاریها سرکوب و نابود شوند.مبارزه طبقاتی، کار شوخی
نیست . لیبرال ترین حکومتهای بورژوازی اگر منافع
طبقاتی شان از جانب طبقه کارگر
مورد تهدید قرار بگیرد، در سرکوب مبارزات حق طلبانه توده های زحمتکش به وحشیانه ترین آدمکشان مبدل میشوند. با توجه
به این واقعیت و درسهای گرانبهائی
که تاریخ مبارزات طبقاتی بما می آموزد،
باید هرگز از توطئه گریها و بیرحمی های
بورژوازی غافل نبود. در گذشته چنین
بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود .
سازمانهای انقلابی و نیروهای کمونیستی باید
برای انقلاب تدارک دیده و
آگاهانه در این راه گام بر دارند.
فرق بزرگ انقلابهای کارگری و سوسیالیستی با انقلاب های بورژوازی
در این است که برای انقلابهائی که سمت و سوی سوسیالیستی دارد طرح ریزی برنامه کار و عمل آگاهانه برای
تدارک و پیشبرد امر انقلاب ضروری است حال آنکه انقلابهای بورژوائی ماهیتی بطور عمده خودبخودی دارند. در
روسیه در سال 1917 انقلاب بورژوازی جنبه
خود بخودی داشت حال آنکه در
انقلاب سوسیالیستی در اکتبر همانسال فعالیت بلشویک ها برای کسب قدرت سیاسی طبق با برنامه و نقشه قبلی همراه بود . بهمین جهت
نیز کمونیست ها وظیفه دارند برای انقلاب سوسیالیستی ببرنامه ریزی کرده و همواره برای اتفاقات پیش بینی نشده آمادگی داشته باشند
. انقلاب
اکتبربه عللی از آنجمله وقوع
جنگ جهانی اول و درگیری تزاریسم
در این جنگ امپریالیستی با آسانی
نسبی و در زمان کوتاهی به پیروزی رسید .
اما در دنیای کنونی کمونیستها و نیروهای
انقلابی برای به ثمر رساندن انقلاب سالها بایذ کوشش و فداکاری کنند . انقلاب اکتبر
روسیه دیگر تکرار نمیشود. انقلاب های امروز برای
پیروزی بر رژیمهای سرمایه داری و
حامیان بین المللی آنها به کوشش و فداکاری
بیشتر و زمان بیشتر نیاز دارند. در طول
این مدت طولانی روبروئی با دشمنان رهائی طبقه کارگر در گیریها و جنگهای مسلحانه اجتناب نا پذیر خواهد بود.بهمین جهت نیز سازمان یا حزب کمونیستی باید اعضا و کادرهای
خود را برای نبردهای حتمی قهر آمیز آماده کند. چنین حزب رزمنده ای نه تنها
جنگ انقلابی با دشمن تا دندان مسلح را تدارک خواهد دید، در روزهای حساسی نیز که اتفاقات
سیاسی مهمی در کشور به وقوع می پیوندد
و در همه بحرانهای سیاسی که موجودیت رژیم را با خطر جدی مواجه میسازد هرگز
با دست خالی با رژیم سرمایه
مواجه نگردیده و همواره اسلحه در چنگ در جهت رهائی کارگران و زحمتکشان از یوغ ظلم و
استثمارمبارزه و فداکاری خواهد کرد.
بما می گویند دنیای
امروز با گذشه و دنیای پنجاه شصت سال پیش فرق
دارد. در سالهای اخیر در سیا سیتهای
امریکا و دیگر امپریالیستها تغییرات
ماهوی بوجود آمده و این دشمنان بی
امان آزادی و دموکراسی به مسیح ها و بودا
های بی ضرری مبدل شده اند! بما مبیگویند دوران قهر انقلابی و جنگ های مسلحانه، دیگر سپری شده
است. این روزها دوران مذاکره و آشتی و مبارزات آرام پارلمانی جای متدهای قهر آمیز گذشته را گرفته است . بما موعظه میکنند که کمونیسم و حکومت های سوسیالیستی متعلق به گذشته است . این روزها
سوسیال دموکراسی و لیبرالیسم جای کمونیسم و سازش و آشتی
طبقاتی جای مبارزه قهر آمیز انقلابی و جنگهای طبقاتی را گرفته است! نادرستی تئوریهای مارکس به ثبوت رسیده و نظریات هگل در باره تحولات اجتماعی آخرین حرف در رشته سیاست است. بما
موعظه میکنند تا انسان در کره خاکی زندگی
کرده، سرمایه داری و مالکیت خصوصی همواره وجود داشته در آینده نیز همچنان وجود خواهد داشت . انسان ذاتا موجودی خود خواه و خود مرکز است و همواره نفع شخصی را به نفع
عامه مردم ترجیح میدهد. پاسخ
کمونیستها و تمام کسانی که باامپریالیسم
و سرمایه داری سر آشتی ندارند . پاسخ همه انقلابیونی که در جهت رهائی کارگران از
بند و یوغ اسارت سرمایه داری و سوسیالیسم فعالیت می کنند به
مبلغین بورژوازی به امپریالیستها
و دیگر دشمنان رهائی توده های زحمتکش به رژیمهای سرمایه داری جنایت کاری نظیررژیم
جمهوری اسلامی که با توسل به بدترین شیوه
های سرکوب و کشتار در جهت حفظ سلطه ننگین خود تقلا میکنند، پاسخ ما به تئوریسین
های ضد کمونیست بورژواری این خادمان و مزد
بگیران امپریالیستها و سرمایه داری جهانی و خائنین به منافع پرولتاریای جهانی که
در لباس چپ به بدترین دشمنان رهائی زحمتکشان مبدل شده اند. پاسخ ما به همه اینها این است که بر خلاف ترهات
تئوریسین های امپریالیستی و
بورژوازی در ماهیت انگلی و غارتگرانه امپریالیسم در سالهای اخیر
کوچک ترین فرقی به وجود نیامده است. رژیم
های سرمایه داری کنونی همان رژیم های استثمارگر دیروزند که هنوز
مانند گذشته زالو صفت از خون کارگران
و توده های زحمتکش ارتزاق میکنند. با گذشت
سالها نه طبیعت امپریالیسم عوض شده و نه نظام ظالمانه سرمایه داری به نظامی طالب عدالت احتماعی مبدل شده است. اینهمه فقر و فلاکت
و گرسنگی و یخانمانی و بیکاری و ناعدالتی
که در دنیای کنونی وجود دارد . اینهمه ی بحرانهای اقتصادی که سرتاسر دنیای
سرمایه داری را فرا گرفته است. اینهمه
جنگها و قتل عامها و حملات امپریالیستی که
صلح جهانی راسخت به خطر انداخته است، همه و همه نتیجه و
حاصل وجود سرمایه داری قدرتهای امپریالیستی و رقابت بین آنها بر سر تسلط
بر جهان میباشد. تا نظام سرمایه داری بر
قرار است تا قذرتهای امپریالیستی به
موجودیت انگلی خود ادامه میدهند بشریت
روی رفاه و سعادت و صلخ را نخواهد دید. انسانهای اولیه طی
هزاران سال بدون سرمایه داری و
مالکیت خصوصی زندگی میکردند و در جامعه کمونیستی آینده که جلوش را کسی نمیتواند بگیرد باز انسانها
در جامعه متعالی و پیشرفته
کمونیستی بدو ن وجود اختلافات طبقاتی و مالکیت و سرمایه داری زندگی
خواهد کرد. انسان دارای ذات
ثابت وغیرمتغییر نیست. با گذشت زمان همانطور که دنیای مادی تغییر میکند
طبیعت انسانها نیز دگرگون میشود. امروز
هم مثل
ده ها سال پیش رهائی طبقه کارگر در
تمام کشورهای سرمایه داری در مبارزه
آشتی ناپذیر علیه نظامهای سرمایه
داری و خرد و شکستن ماشین دولتی بورژوازی و استقرار سوسیالیسم با توسل به قهر انقلابی است. امروز هم مانند گذشته،
اندیشه های والای مارکس و دیگر رهبران و پیشوایان جنبش سوسیالیستی و کمونیستی، همان درحشندگی
و ماهیت رهائی بخش گذشته را دارا
می باشد. سرمایه داری سیستمی ستمگرانه و ضدانسانی است که به علت تضادهای غیر
قابل حلی که آنرا احاطه کرده
است محکوم به
نابودی حتمی میباشد. تنها استقرار سوسیالیستم میتواند
برای پرولتاریا و توده های زحمتکش
رهائی و سعادت به ارمغان آورده و
بشریت را از خطر جنگ و فقر و گرسنگی و بربریت
نجات دهد. هگل یک فیلسوف ایده آلیستی بود که نظرهای غلط وی در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی توسط مارکس
نقطه به نقطه مورد نقد قرار گرفته
و رد شد. مارکس با وجود احترامی که به هگل بخاطر نظریات دیالکتیکی وی قائل بود، پندارهای ایده الیستی ویرا در زمینه دولت و دیگر مسائل فلسفی و سیاسی با منطقی
محکم و علمی و با تکیه بر
ماتریالیسم دیالکتیکی مردود دانست. امروز
پس از 170 سال که از تاریخ روبروئی نظریات ما رکس و هگل و شکست نظریات دومی توسط استدلالات اولی سپری میشود،
رجوع به هگل برای
به مبارزه طلبیدن مارکس و انگلس
چیزی جز سفاهت و ابلهی نیست .
درگذشته و در حال حاضر همواره در طیف چپ
تنها بدترین رویزیونیست ها و
اپورتونیست ها حقانیت نظریات تابناک و انقلابی مارکس معلم کبیر پرولتاریا را در زمینه مسائل حاد کنونی جوامع بشری و از آنجمله بحرانهای
لاینحل نظام سرمایه داری، سرشت طبقاتی سلطه لیبرال بورژوازی پیروزی اجتناب ناپذیر نهائی پرولتاریا بر
بورژوازی، استقرار دیکتاتوری پرولتاریا
بجای دیکتاتوری بورژوازی و تحول جوامع بشری به سمت سوسیالیسم و کمونیسم، مورد سوآل قرار داده اند.
حسن جداری
دیماه 1392
No comments:
Post a Comment