Sunday, March 22, 2015

همتی باید نمود همرزمان...

 

افکار و اندیشه های بلند آزادی را به گستره ی این جهان چرک و خون، بارور باید ساخت...

و عشق به توده ها را که هیچ سدی توان مقاومت در برابر آن نیست...

آنروز، روز تسخیر دشت های جهل و تاریکی است ...

پیروزی از آن توده هاست، همرزمان همتی باید نمود...

لاله های سرخ به انتظار رزم ما نشسته اند...

و ستارگانی که نور و روشنائی خواهند بخشید بر این موج، بر این خروش...

سرود عشق و رهائی باید نواخت بر این توده ی تشنه...

که اهتزاز پرچم سرخ انقلاب را به انتظار نشسته است...

انقلابی که خواهد شست این چرک و خون را...

و از ویرانه های کاخ ستمگری، بنا خواهد ساخت خانه ی امید، آزادی...

آهنگ مان، سرود رهائی خلق است، همرزمان...

همتی باید نمود..

روزبه کوراغلی

یکشنبه دوم فروردین ۱۳۹۴

بهاران خجسته باد


در زمستان سرد زحمتکشان، له شده گان و فرودستان را توان پیشوازیِ نوروز نیست...
دیگر میلیونها کودک فقر را که تمناها و آرزوهایشان حتی از قصه های شب شان رخت بربسته است، نمی توان به شادی و جشن و سرور عیدی فراخواند که سفره ی خالی شان سالهاست نان شب نمی بیند...
و تا زمانی که پُتک زورمداران و صاحبان ثروت بر له شدگان می کوبد، بغض های گره بسته ی فرودستان را با توصیف طبیعت و بهار و نوروز نمی توان رنگی دلنشین بخشید...
 
به امید بهار پیروزی و نوروز واقعیِ توده های زحمتکش
 
روزبه کوراغلی
پنج شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۳

توضیح:
از متن پیام ظاهرأ برای برخی از رفقا و دوستان چنین استباط شده است، گویا نظر من بر اینست در شرایطی که اکثریت فرودستان و له شدگان از هرگونه امکانات معیشتی محروم گشته اند، و در فقر و نداریِ مطلق توان رفتن به پیشواز بهار و نوروز را ندارند، بنابرین نباید به بهار طبیعت خوش آمد گفت. اتفاقأ برعکس، بر این باورم تقویت پیوند ناگسستنیِ انسان با طبیعت است که می تواند انسان را در برابر پلشتی های این جهان وارونه به همبستگی و همدلی و اتحاد رهنمون سازد. همه می دانیم جشن طبیعت (نوروز)، که جشن میلیونها انسان در اکثر کشورهای خاورمیانه و آسیا و منطقه قفقاز است، با تمام تفاوتهای زبانی و فرهنگی و ملی و غیره، قرنها توانسته است با قامتی ایستاده و بدور از آلودگی های مذهبی و خرافی و تحریفات قلم بدستان مزدبگیر و تعرضات تاریخیِ طبقات حاکم، در دل مردمان این سرزمین ها تداوم پیدا کند. و بدین وسیله این مردمان هر کدام بنا به سنت ها و فرهنگ خاص خود ایامی را به جشن و پایکوبی و شادی بپردازند. و نیز می دانیم این جشن فرهنگی که فاقد هرگونه مشخصه ی طبقاتی است اگر موجبات شادی و خوشبختی انسان را فراهم نسازد، آنوقت نمی تواند نیازهای روانی انسان را تامین نماید و پیوندی را که هدف آن تامین خوشبختی همگان است تحکیم بخشد. حال که اکثریت جامعه از ساده ترین امکانات زیست انسانی محروم گردیده اند، و امکان برگزاری این جشن را ندارند، روشن نیست، دوستان و رفقائی که از همبستگی و همدلی و شادی و خوشبختی مردم، صحبت می کنند، با کدام امکانات و شرایط مادی متحقق خواهد شد. ما وقتی از شادی و خوشبختی مردم صحبت می کنیم، این خوشبختی و شادی نمی تواند در شرایط غیر واقعی و در خلأ و ذهنیات جاری باشد، خوشبختی رابطه مستقیم با امکانات مادی دارد.   
در هر حال بهارتان خجسته و پیروز باد!

Saturday, March 7, 2015

جنبش "هشت مارس" و مبارزات انقلابی زنان


جنبش "هشت مارس" و مبارزات انقلابی زنان!
اساس و شالوده ی جنبش "هشت مارس" که خطوط و چشم انداز مبارزات زنان و مردان آزادیخواه و مبارز را در چهارچوب سازمان مستقل اما رادیکال و انقلابی آنان در نابودیِ تمام عیار نابرابری های ظالمانه و غیر انسانی بر علیه زنان ترسیم می کند، ریشه در مبارزه طبقاتی دارد. رهبری جنبش "هشت مارس" و تمام انقلابیون و مبارزینی که پس از سالها تلاش و فداکاری و جانفشانی به تثبیت و رسمیت این روز بزرگ در وجه جهانی همت گماردند، بدرستی دریافته بودند، منشاء ستم بر زنان مناسبات و قوانینی است که بنیان آن بر بهره کشی انسان از انسان استوار گردیده است. همان مناسباتی که روابط انسان با انسان و بطور کل رابطه انسان با محیط خود و جهان بشری را به نازلترین وجه کالائی فروکاسته است. شکل و مضمون این ستم تاریخی گرچه در هر دورۀ فرماسیون اجتماعی تابعی از مناسبات تولیدی بوده است، اما میزان و درهم تنیدگی و شدت آن به تناسب نقش انسان در سازمان اجتماعی کار و بسته به شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و عقب ماندگی های تاریخی در جوامع، بدرجه ای دارای تفاوت های آشکار و پنهان است. و هرچه مناسبات و روابط حاکم بر جامعه شکل غیر انسانی بر خود گرفته است، میزان این ستم ها نیز بهمان اندازه حیوانی تر گشته است.

با آغاز انقلاب صنعتی در اروپا، صنایع تولیدی دستی جای خود را به صنایع ماشینی سپرد که چندان به کارگر ماهر و خلاق نیازی نداشت. استثمار نوین در پی جبران هزینه های صرف شده در این تحول و کسب سود اضافی و انباشت سرمایه، زنان و کودکان کارگران را با نازلترین بهاء وارد عرصه کارخانه و تولید نمود. شرایط کار طاقت فرسا و قوانین وحشیانه ی حاکم بر آن علاوه بر طولانی بودن ساعات کار که گاهأ به هیجده ساعت نیز می رسید، آز و طمع بی پایان صاحبان سرمایه را در استثمار هرچه بیشتر این قشر که در قبال دست مزد ناچیز تن به بردگی مدرن داده بودند، کمونیست ها و کارگر انقلابی را وادار کرد بمثابه نیمی از طبقه در اتحاد با هم زنجیری های خود یعنی زن کارگر و کمونیست در برابر این مناسبات حیوانیِ صاحبان سرمایه و دولت های آن مبارزات مشترک و متحدی را پیش بگیرند. حضور در اتحادیه ها و تشکل های صنفی کارگران و تشکل ها و انجمن های زنان فرصتی بود تا مردان کارگر با درد و رنج و شرایط اسف بار محیط کار و خانه که بر زنان تحمیل شده بود، بیش از پیش که چندان به این نابرابری و ستم اهمیت نمی دانند، آشنا شده و به درک آن همت گمارند. همچنان که این همگرائی و پیوستگی در محیط کار و دیگر فعالیت های فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی، که قبلأ در مناسبات فئودلی بدلیل شرایط تاریخی، سلسله مناسبات عقب ماندۀ خانوادگی و مردسالاری، سنت های واسپگرایانه و ارتجاعی مذهب، با دشواریها روبرو بود، سرآغازی شد تا تمام کارگران به این مسئله اساسی که رهائی زنان رهائی آنان نیز هست، و طبقه کارگر نمی تواند با بی اعتناعی و یا زمختی های حیوانیِ مردسالارانه که محصول فرهنگ طبقه حاکم و سیاستهای از خودبیگانگی است، از کنار خواسته ها و آرمانهای زنان عبور کند، چرا که سرکوب زنان، سرکوب نیمی از جامعه نیز هست، و جامعه ای که نصف آن به اشکال مختلف مورد ستم و سرکوب واقع شده است، حتی اگر به فرض محال در نبرد کار و سرمایه به پیروزی نائل آید، از آنجا که این پیروزی به معنی نابودیِ کامل قله های ستمگری نیست، همچنان و به دلیل پایداری فرهنگ غیر انسانیِ آن قادر به پیشبرد اهداف خود در برابر بقایای آن که بدون نابودی دستگاه اداری و ماشین سرکوب آن امکان پذیر نیست، به پایداری و مقاومت و مبارزه تا پیروزی نهائی نمی تواند ادامه دهد. چیزی که به تجربه در مبارزات گذشته به اثبات رسیده بود. کمونیست ها و پیشروان جنبش انقلابی طبقه کارگر با آگاهی از تاریخ ضد انقلابیِ بورژوازی و شکست هائی که از آن متحمل شده بود، ضرورت توجه به موضوع زنان را بمثابه بخش مهمی از مسئله ی خود، در دستور مبارزات روز قرار دادند، و از اینرو جنبش توانست در سطح وسیع اجتماعی با سازماندهی اعتصابات و اعتراضات برای مبارزه مشترک طبقاتی و جدال با نابرابری ها و تبعیض ها و ناامنی ها و ستم هائی که بر زنان در محیط کار و خانه و جامعه اعمال می شد، در برابر ستمگریِ بورژوازی قد علم کند. که کمون پاریس جلوه ای از این مبارزات است که بدست بورژوازی به خونین ترین شکل سرکوب گردید. اما این شکست با پیروزی انقلاب کبیر اکتبر تحت رهبری داهیانه ی لنین آموزگار کبیر انقلاب بلشویکی و با همت رفقای همرزم اش توانست جان تازه ای بر توده های استثمار شونده، خصوصأ زنان ببخشد، که به عالی ترین و انقلابی ترین وجه ممکن به حقوقی دست یافتند که نه تنها در آن مقطع بلکه امروز نیز در هیچ جامعه ای تحقق نیافته است. بر خلاف احزاب و جریانات بورژوائی و تئوریسین ها و نظریه پردازان و حامیان آن که همواره تلاش داشته اند، با فریبکاری چهره ی ظالمانه ی نظام سرمایه را تعدیل و به زنان چنین القاء کنند که مسائل و مشکلات زنان هیچ ربطی به نظام سرمایه داری و مناسبات استثماریِ آن نداشته، بلکه نابرابری های موجود موانع قانونی و یا فرهنگ مردسالاری و مذهب است که جامعه باید تلاش کند این معضلات کهن را با آموزش و برنامه از میان بردارد. در حالیکه این گستاخان بخوبی می دانند، فرهنگ غیر انسانی مردسالاری و اعمال جنایت آمیز مذهب محصول همین نظام بوده و بنا به نیاز شرایط دائمأ در حال باز تولید بوده و در اشکال مختلف متجلی شده است. 

فریبکاری بورژوازی در حقنه کردن برابر حقوقی زنان در نظام سرمایه با جهانی شدن سرمایه داری تحت نام نئولیبرلیزم، صدای ارکست پنهان این نظام را برای ساده اندیشان که قادر به شنیدن آن نبودند، و یا بوق و کرنای مدرنیزاسیون سرمایه داری صدای آنرا بر گوش آنان مخفی کرده بود، مجددأ بصدا درآمده است. در این میان گرایشات مختلف فمنیستی، سوسیال دمکراتها، لیبرالها و غیره و همینطور چپ های سلطنت طلب اکسیونیست تمام همٌ خود را به افشاء روبنای سیستم قرار داده اند. آنان عمده عامل ستم بر زنان را در روبنای سیاسی یعنی نظام مردسالار و اداب و سنن عقب مانده فرهنگی و مذهب معرفی می کنند، و تا به امروز ظاهرأ به زعم خود متصورند که توانسته اند، ذهن زنان ساده دل و زودباور را از محتوا دلایل و ریشه های ستم بطرف معلول آن منحرف سازند. در شرایطی که دیگر قادر نیستند با تئوری بافی دست آوردهای ویرانگر نئولیبرالیزم را که با از میان رفتن بسیاری از امکانات رفاهی، پولی شدن سیستم آموزشی و بهداشتی و درمانی غیره که با بیکار شدن بسیاری از زنان بیشترین آسیب های آن متوجه خود زنان و کودکان شده است، تحت شعارهای نخ نما شده قبلی پیش ببرند. همچنانکه نمی توانند با اتکاء به عقب نشینی های بورژوازی در اعطاء حق طلاق، حق حضانت فرزند، آزادیهای جنسی، حق ازدواج همجنسگرایان، حق اعطاء شناسنامه به کودکان فاقد پدر و حق انتخات و کسب مدارج عالی و شرکت در قدرت تصمیم گیری و غیره که همگی محصول یکدوره تاریخی مبارزات زنان و شرایط رونق اقتصادی در نظام سرمایه بوده است، به فقر ناشی از بیکاری زنان در بحران و رکود اخیر سرمایه که بسیاری را بسوی تن فروشی سوق داده است، و حتی دیگر صاحب تن خود نیستند، پاسخ دهند. چرا که این فجایع و تضادها و فرودستی زنان محصول عملکرد این نظام بوده و تا زمانی که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ملغاء نگردیده است، و قوانین ننگ آور نظام سرمایه داری بطور کل از جامعه رخت بر نبسته است، آنوقت ممکن است زنان کشورهای عقب نگه داشته شده به برابر حقوقی، یعنی همان حقوقی که زنان در غرب دارند، دست یابند، اما برابر حقوقی زنان با مردان بمنزله برابری کامل آنان نیست. برابری زن با مرد بدون برابری در شرایط زندگی، خود عین نابرابری است. و این نابرابری تنها در شرایطی از بین می رود، که نظام بهره کشی و استثمار انسان از انسان از بین رفته باشد. جامعه ای که قوانین آن چهره ای از برده داری بر خود نداشته باشد. زنان همدوش مردان در تقسیم کار اجتماعی و شرایط زندگی از آزادی، برابری و انتخاب و حقوق کامل برخوردار باشد. و این یعنی جامعه سوسیالیستی. آنانی که در چهارچوب این نظام دنبال برابر حقوقی زنان هستند، آگاهانه و یا ناآگاهانه در خدمت بقای این نظام قدم بر میدارند. وگرنه چطور می خواهند، سرمنشاء جنایتهای کنونی در سوریه و عراق و یمن و لیبی و نازیست های اکراینی و نیجریه و افغانستان و ایران و فلسطین و بحرین و جای جای دنیا که با بوجود آوردن جریانات سلفی و وهابی شیعی بنام داعش، القاعده و النصره  و بوکوحرام و حوثی ها و غیره را که روزی نیست خبر فاجعه دهشت انگیزی از جنایات آنان نشنویم، توضیح دهند.؟ یا آن دختر ترکی که چند روز قبل به فجیع ترین شکل مورد تجاوز قرار گرفت و کشته شد، یا آن دخترانی که در هند مهد دمکراسی تجاوز کردند و کشتند و هزاران نمونه در سراسر جهان که حداقل بخش کوچکی از این جنایات توسط میدیای سرمایه داری منعکس می شود.؟ آنان نمی توانند ادعا کنند این شرایط محصول حکومت های دیکتاتور و یا افرادی از جامعه است، چرا که اولأ دیکتاتوری بمانند فاشیسم محصول نظام سرمایه داری است، و در برخی از این کشورها بساط دیکتاتوری ها برچیده شده است. در ثانی وقتی که سیستم خود بطور سیستماتیک و سازمان یافته و بصورت قانونی دست به جنایت و کشتار می زند، مسلم است که این فرهنگ در ذهن جامعه ای که مملو از تضادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، تاثیرات منفی خود خواهد گذاشت. بنابرین مسئولیت این جنایتها و تجاوزها مستقیمأ به خود سیستم بر میگردد که شرایط تجاوز و جنایت را برای افرادی از جامعه مهیا نموده است. همانطور که جمهوری اسلامی این وحشی ترین مکمل نظام سرمایه در سی و اند سال گذشته هزاران بی حقوقی و جنایت و کشتار و تبعیض و بی عدالتی و ناامنی را در حق زنان و در کلیت جامعه صورت قانونی بخشیده است.

گرامی باد هشت مارس 
پرتوان باد صف مبارزات زنان و مردان آزادیخواه و انقلابی

روزبه کوراغلی
هفتم مارس ۲۰۱۵ برابر با شانزده اسفند ۱۳۹۳