Monday, February 9, 2015

ایثار و تسامح: این است یکی دیگر از آموزه های سیاهکل




ایثار و تسامح:
             این است یکی دیگر از آموزه های "سیاهکل "
             که قبل از تولد سیاهکل، راهنمای ما در حل
            اختلافات درونی، بوده است.

                                                              رحیم کریمیان 09.02.15
با درود به شما رفیق روزبه :

با درود به شما رفیق روزبه از خواندن این خبر نه تنها ناراحت، بلکه شوکه شده ام. از آنجائی که شما را می شناسم و برای شما ارزش قائلم وظیفۀ خود می دانم که در این واقعه در درجه اول از شما انتقاد کنم. و میدانم که شما بهتر از من معنی انتقاد را می دانید، و هرگز آنرا بمعنی خرده گیری و یا فرصت طلبیی برای ضربه زدن به شخص و جریانی تعبیر نخواهید کرد. این در حالی که بارها مشاهده نموده ام که به حق از منتقد خود، تشکرهم کرده اید. شما در مقاله ای که در بزرگداشت سیاهکل نوشته اید _گرچه انتقاداتی هم به آن وارد است _ اما سعی کردید که خدمات ارزنده ای که این جنبش به مبارزات خلق ایران از جمله جنبش کمونیستی نموده است را توصیح دهید. یکی از مسائل برای خواننده مقاله خود روشن سازید، این بود که جنبش کمونیستی وقتی که به گذشته بر می گردد، سعی دارد با کمی ها و کاستی های گذشته حتی آنها کاستی ها و یا اشتباهات ترازدیک بی رحمانه برخورد نماید؛ یعنی همانند آن کودک و یا جوانی که به سن بلوغ رسیده است و کاستی ها و یا اشتباهات خود را در رفتار نسل جوان مشاهده می کند. با این تعبیر بنظر می رسد مقاله ی شما هشداری بود برای کسانی که امروزه با گذشته تقلیدی و یا کلیشه ای، برخورد می کنند. علاوه بر آن شما خواستید نشان دهید که فضیلت رفقای فدائی نبود که آز آنها چنین "اسطوره" آفرید. بلکه احساس مسئولیتی بود که در قبال ضروریتهای تاریخ از خود نشان دادند. که امروزه در نظر عامه "فضیلت " جلوه می کند. همچنین است خلق سایر تزهای انقلابی این جریان سیاسی یعنی فدائی. شاید هم خواستید تاکید کنید این دستاوردها شاخص هائی هستند که شما که خود را ادامه دهنده ی آن می دانید، می توانید و نیز بر مبنای آن بخود بحق اجازه می دهید که از این جریان سیاسی، تحت نام جنبش نوین کمونیستی یاد  کنید. و یا شاید هم براین اعتقاد باشید که در آن تزهای انقلابی این توان و یا جوهر موجود است که با آمیخته شدن با تز و یا دستاوردهای جدید تر زمینه را برای خلق یک رهبری خلاق با کمک مبارزین انقلابی سراسر جهان فراهم سازد. اما شما می دانید که یکی از آن درسهای ارزنده جنبش فدائی تسامح و ایثار که امروزه کمتر مورد توجه قرار دارد. این مهم از آسمان پائین نمی آید. شما هم در مقاله تان اشاره کرده بودید که "انقلاب هدیه آسمانی نیست" پس چرا ما سعی داریم در برگزاری هرچه پر شگوه تر "سیاهکل " بجای مسابقه، رقابت کنیم.؟ تا ناچار گردیم بجای سلاح انتقاد، بد اخلاقی و بد دهنی را پیشه سازیم. آیا این شیوه کار فدائی بوده است.؟ از شما می خواهم به سه اثر ادبی سیاسی رفیق پویان دقت کنید. شخصیت های او در آن آثار، مردگان تاریخند، اما او به نمایندگی ما چریکها، قبل از شروع مبارزه مسلحانه، آنها را به مردگان دیگر سپرد، بدون اینکه در بحث با آنها مجبور شود از شیوه های ناپسند استفاده کند. خودمان را میراث دار انقلابیون فدائی معرفی می کنیم ، فدائی که در جنگ با دشمنان مردم، هریک برای نجات همرزم دیگرخود، سینه اش را در مقابل گلوله دشمن سپر قرار می داد، و در این امر با یکدیگر مسابقه می گذاشتند. حال این رقابت شما میراث داران برای چیست وبرای کیست.؟ آیا گمان می برید که این حرکات و رفتارها در جهت آن میراث ها است. روزی را درزندان اوین زمان شاه بخاطر می آورم؛ که رفیق حمید توکلی را از سلول به جمع ما اضافه کرده بودند. در این روز همه رفقای اصلی در یک اطاق بودیم. با ورود رفیق حمید، شادی بی نظیری به رفقا دست داده بود و با هلهله و کف زدن ها از او استقبال شده بود. اما با کمال تعجب مشاهده کردیم او خجالت زده سر خودش را بزیر انداخت. و گریه را سر داد و خجالت می کشید که به آغوش رفقا تن در دهد. خیلی زود معلوم شد که او خود را مقصر در کشته شدن رفیق پویان و پرونذیری می داند. او با اینکه بجای یک روز مقاومت، ده روز(یا شاید بیشتر. از خاطرم در این زمان که در حال نوشتن هستم، رفته است) پایداری کرده بود، آدرس خانه را لو نداده بود، خود را در نزد ما و جنبش گناهکار می پنداشت. ایا با این سابقه ای که از جنبش فدائی داریم، باز می توانیم، رفتار تازه از راه رسیده هائی که جنبش را میراث خانوادگی می دانند، و برای جاه و مقام، روی همرزمان شان اسلحه می کشند، را فدائی بنامیم. و از این طریق به آن یاوه سرائی های محافل شناخته شده که برای تخطئه انقلاب و ضرورت تاریخی آن، می گویند: "انقلاب فرزندان خودش را می بلعد" صحه بگذاریم.؟ روی سخن من به شما است رفیق روزبه ! شما که نام مقاله خودتان را "پایان .... داروینسی " گذاشتید باید بهتر از من بدانید، که اولا انقلاب یک هنر است، بدین خاطر که "نه همه شرایط انقلاب از پیش فراهم است و نه نا معین" (نقل بمعنی )، با وجود این حقایق در طبیعت است. انقلابیون کمونیست معتقد هستند که قانون اولویسیونی و یا بقول شما قوانین داروینیستی لااقل در این شرایط ، به تحول در جامعه که خوشخبتی انسان را تأمین نماید، امکان پذیر نیست و انقلاب را یک ضرورت تاریخی می دانند. این مهم به ثمر نمی رسد مگر اینکه ما انقلاب را یک هنر بدانیم و مانند هر هنر دیگر محصول خلاقیت انسانها که عنصر آگاه در ثمر رساندن آن نقش مهمی بازی می کند. بر اساس این تفکر بود که فدائی با پیشه کردن تسامح و ایثار آن "حماسه " که زیبا ترین حماسه تاریخ بشمار میرود را آفرید.
امیداوارم که این گفتگو آنهم در این فرصت کوتاهی که از شنیدن آن وقایع می گذرد و هنوز کسی چندان اطلاع دقیق از کم و کیف ماجرا ندارد، موجب رنجش کسی را فراهم نیآورد. به امید آن.

لازم به توضیح است، مطلب فوق در ارتباط با رفتار مسئولان اتاق پالتالک چریک های فدایی خلق ایران نوشته شده است که شرح آنرا در لینک  ذیل می توانید مطالعه کنید
http://ofoghechapenghelabi.blogspot.com/2015/02/blog-post_7.html



No comments:

Post a Comment