تا این لحظه طبق اخبار
خبرگزاریهای غربی، در کریمه یک و نیم
میلیون نفر از مردم در رآی گیری شرکت کرده اند تا سرنوشت این سرزمین را برای جدائی
و پیوستن به فدراسیون روسیه را تعیین کنند. در همین زمان هم خبر میرسد که در
نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد،
روسیه" قعطنامه" پیشنهای غرب را وتو کرده است و نماینده چین از رآی دادن
به آن امتناع کرده است. طرفین باصطلاح دعوا، در رسانه های گروهی شان به شدت همدیگر
را محکوم می کنند. در حالیکه که رسانه های
خبری روسیه و هواداران آن، این رآی گیری را دموکراتیک ترین رآی گیری می دانند، در
همان زمان، رسانه های غربی این کار را دخالت آشکار در امور داخلی یک کشور، می نامند. اما در سوی دیگر
ناظران بی طرف در سراسر جهان، از ماهیت این تبلیغات مسخره کاملا مطلع هستند. چندی
از دخالت ارتش های ناتو در افریقا، آسیا و حتی در خاک یوگسلاوی نمی گذرد. دخالتهای
آشکار غرب در امور کشورهای اروپائی از جمله یونان، دیگر بر کسی پوشیده نیست. امروز
در پارلمان اروپا، دعواهای کشورهای اروپائی با آلمان بر سر چیست.؟ دیگر این دولت
فرانسه نیست که از دخالت آلمان این نماینده ی آمریکا در امور کشور شان شکایت داشته
باشد. انتقال پارلمان اروپائی از استراسبورگ به بروکسل نه تنها به نارضایتی ها که
گفته می شد خرابکاری فرانسه ی همیشه معترض، مسبب آن است، خاتمه نداده است، بلکه
ابعاد این دخالتها را نیز گسترش داده است. دخالت ها و امر و نهی کردن سازمان یافته
ی آمریکا از طریق همان پارلمان، در امور کشورهای بحران زدۀ اروپائی بجائی رسیده
است که خانم مرکل صدراعظم آلمان را
مجبورساخت، که نسبت به جاسوسی و شنود تلفنی خود ازطرف سازمان جاسوسی آمریکا، به
این کشور اعتراض کند. در چنین بازار بلبشوی جهانی است که "پوتین"، که خود
از تبار این جنایتکاران است، به تقلید از کشورهای غربی اما به مبتذلانه شکلی، در امور کشور اکرائین دخالت
کند. این شیوۀ دخالت عواقب دیگری هم می تواند برای آینده کشور اوکراین ببار آورد.
انتخابات "دمکراتیک" قبلی که دولت طرفدار روسیه را بر سر کار آورد. به
کجا رسید.! دزدان و آدمکشان و فاشیست های قبلی جای خود را به دارو دستۀ دیگری
دادند، که وابسته به روسیه، اما با همان ماهیت، یعنی دزد و آدمکش. شیوۀ انتخابات
لیبرالی چیزی نیست، جز جایگزینی یک باند دزد و آدمکش با باند دیگری از همان نوع .
حال سئوال این است، این انتخابات که بشکل "پوتینی" سازمان داده شده است،
آیا باز تکرار، همان دور باطل رژیم گذشته در این سرزمین نیست.؟ چرا پوتین اجازه
نداد که مردم خود را بلشویسم وار سازمان دهند، شوراهای کارگری، شهری و روستائی و
نیز کمیته انقلاب نظامی را سازمان دهند و همانند بلشویکها با بیرون ریختن گرگانی
که در صف مردم جا خوش می کنند، به دشمنی های قومی و نژادی و سنتی و ملی، پایان
دهند.
این شیوۀ که پوتین انتخاب
کرد ه است، شیوۀ کار و یا تقلیدی از کلاه آبی های سازمان ملل متحد است که در کنگو
به کمک ارتش جنایت کار بلژیک شتافتند؟ ویا تقلیدی از دولت آمریکا در عراق و در
زمان حکومت صدام است؟ که بتدریج، منطقه کردنشین این کشور را جدا ساخته و اداره
آنرا بدست دولت محلی کرد داده است. سئوال
دیگری که برای ما مردم مطرح می شود، این است،- زبانم لال- آیا در فردای نه چندان دور،
گردانکشانی در سرزمین ما یعنی ایران، پیدا خواهند شد، که سناریوئی را بازی کنند،
وبا برانگیختن تعصبات مذهبی، قومی، زبانی، که در میهن ما به اندازه کافی موجود
است، الگو قرار دادن "پوتین " نیرو نظامی در ایران پیاده کند، و شرایط
رآی گیری "دموکراتیک " فراهم سازد، و یک بخش از میهن ما را، بطور
دمکراتیک ازآن جدا سازند؟ و یا نه، با
آپدیت کردن شیوۀ وطن فروشی "بحرینی " قدم به قدم، و البته با سیاست
"موزائیکی" که امروز ورد زبان، طرفداران سیاست ملی مذهبیون ها است، می
توان ایران را با "ایرانستان" تبدیل کرد. من فکر می کنم سیاست ملی مذهبی
که طرح کهنۀ صلح کمپ دیویدی، یاسر عرفات -اسحاق رابین - کلینگ تون، دیگر جائی در
ایران نخواهد داشت.
16.3.2014
رحیم کریمیان
No comments:
Post a Comment