Wednesday, February 26, 2014

نوروز، پیامی جز زدودن پلشتی ها و سیاهی ها نیست - روزبه کوراغلی

با آمدن نوروز و بهار، طبیعت جان دیگری می یابد، نفسها بر زمین باز میگردد و تیرگی و خمودی پایان می یابد. سوز و یخبندان زمستان گر چه با تمام قوا بر طبیعت تاخته است. اما هسته ها و ریشه های پناه گرفته در دل خاک دوباره از آزمون سرخ مقاومت و ایستادگی سرافرازانه قد علم کرده اند. لاله ها، بنفشه ها، نرگس ها اینک با رویشی دگرباره، دشتها و کوه ها را به تسخیر خود درآورده اند. بلبلان و گنجشکان با نغمه ها و سرودها رنجبران و دهقانان را به مهمانی بهار فرا میخوانند تا فصل تلاش و کوشش و کشت و زراعت را یادآور شده باشند. آفتاب با حرارت زمین پیوند خورده تا جمود طبیعت را به زانو در بیاورد. رودها، جویبارها و شلاله ها اینک پیکر شکست خورده ی برف و یخبندان را برای دفن تا به دریا بدرقه می کنند. تا گلها و گیاهان و درختان بدور از سرکوب سرما و انجماد ثمره ی خود را ببار نشانده باشند. غرور ترک خورده ی دهقان و رنجبر با زمین عهد دوباره بسته تا دلال و سرمایه دار را دیگر توان فریب و گستاخی نباشد. اما برای راهائی نهایی از یوغ استثمار اتحاد آگاهانه تری لازم است تا دهقان و رنجبر و کارگر و زحمتکش را همچون جویباران و رودها به دریایی خروشان مبدل سازد. سرمایه نیز از چنین خروشی در هراس است که تنها از عهده ی کارگران، دهقانان و رنجبران و فرودستان بر خواهد آمد. نوروز این پیام را هر ساله با زبانهای متفاوت خلقهای هم سرنوشت گوشزده کرده است. برای همین است که تا به امروز هیچ یک از حکومتهای جهل و استبداد و سرمایه و مزخرف نویسان مزدورشان قادر به حصار کشیدن نوروز در چهارچوب زبانی، فرهنگی، مذهبی و جغرافیای خاصی نشده اند. در حقیقت نوروز و بهار هیچ سیاهی و جهل و بیداد و فریب را بر نمی تابد. در یک کلام نوروز، پیامی جز زدودن پلشتی ها و سیاهی ها نیست. 


اینک پس از سی و چهار سال جرم و جنایت، فقر و بیکاری و تورم افسار گسیخته و هزاران فلاکت و بدبختی توسط جمهوری جهل و سرمایه که هر انسان آگاهی بطور روزمره، عینی و ملموس با این مسائل آشناست، شاید نوشتن در شرح حال جمهوری اوباش وشرایط موجود، این تصور را بوجود بیاورد که چه کسی ست از این اوضاع بی خبر باشد.! اما همانطور که می دانیم هنوز کم نیستند کسانی که سنگیني تمام بدبختی ها و بیدادگریها را با تن رنجور خود بدوش می کشند ولی یا بی تفاوت هستند و یا هنوز به جمهوری وحشت متوهم.! و برای همین است که این قشر از جامعه همواره بدنبال انتخاب ستمگر بد از ستمگر بدتر بوده اند، یعنی اساس و پایه ستم و ستمگری را هنوزمتوجه نشده اند، انسانی که بدنبال تخفیف درجه سرکوب است هرگز نمی تواند به مفهوم واقعی کرامت انسانی و آزادی دست یابد. چنین انسانی در خوشبینانه ترین وضعیت جایگاهی جز سرباز سرمایه و سرمایه دار نخواهد داشت. از اینروست که آینده ی سرنوشت خویش را در تغییرات فوقاني قدرت حاکم جستجو می کند. روی همین روان شناسی توده ی ناآگاه بوده که رژیم در بحرانی ترین شرایط توانسته با تغییر مهره، موقعیت خود را حفظ و سرکوب استثمار را دوام بخشد. البته باید تاکید کرد در قبال این رویکرد توده های ناآگاه، روشنفکر انقلابی مسئولیت تاریخی دارد. چرا که در جامعه ی سرکوب شده، توده ها به اقتضای درک سطحی هر آن می توانند فریب بخورند. امروز دیگر مسئله این نیست که فلان مزدور سرمایه برود تا دیگر مزدور سرمایه بر سر کار آید، تعفن سرمایه سالیان است مشام انسانی را آزار میدهد، گرچه این تعفن در ایران با روبنای مذهب و قوانین غیر انسانی دین در هم آمیخته و جرم و جنایت غیر قابل تصوری را مرتکب میگردد. اما امروز در دنیای نئولیبرالیسم، سرمایه با افسارعنان گسیخته تمام مرزهای ملی را درنوردیده است. منطق سرمایه که همان استثمار بیشتر برای کسب سود بیشتر است، توسط هیچ دولت سرمایه داری در نظام کنونی نمی تواند تغییر یابد، چرا که اساسأ دولت محصول و تجلی آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی ست، وظیفه دولت چیزی نیست جز تنظیم مناسبات جامعه بر پایه منافع سرمایه و مهار نیرویی که در تضاد با آن قرار گرفته است. تنها با مرگ دولت سرمایه و روانه شدن تابوت نظام سرمایه داری به گورستان تاریخ است که می توان به جامعه ای فارغ از "نظام طبقاتی" که سرمنشاء تمام تضادها و پلیدی های موجود است، دست یافت. برای درک این امر تلاش سختی لازم نیست، کافی ست به عملکرد این نظام در پیرامون خود نظری انداخت. امروز بحرانی که ساختارهای جهان سرمایه داری را در بر گرفته است، ماهیت پنهان و آشکار و خوی درندگی این نظام را بروشنی بنمایش گذاشته است. روزی نیست که هزاران کارگر و زحمتکش در سراسر جهان  از کار بیکار شوند. فقر و بیکاری و استثمار و جنگ و نابرابری و گرسنگی در ابعاد وسیعی بخاطر بست سیاست های غیر انسانی سرمایه، دنیا را فرا گرفته است. در ایران زیر سلطه ی جمهوری جهل و سرمایه نیز بدلیل رشد ناموزون سرمایه و عقب ماندگی های ویژه تاریخی و کنونی که از نظام استبدادی و سرکوب حکومتی ناشی شده است، همچنین اعمال سیاستهای نظام نئولیبرالیستی، می بینیم نظام سلطه و سرمایه ابعاد و چهره وحشیانه تری بخود گرفته است. برای درک عملکردهای مخوف، مجرمانه و بیدادگرایانه ی جمهوری اوباش در این 34 سال لازم است به منشاء این پلیدی ها یعنی نظام سرمایه داری و نقش مذهب توجه اساسی شود. در غیر اینصورت آنچه در خارج این دو ساختار گفته شود، فریبکارانه، مجرمانه و احیانأ ناآگاهانه خواهد بود. البته که مزدوران و اجیر شدگان جمهوری اسلامی و در سطح کلان آن نظام سرمایه داری تلاش دارد، تمام وضعیت موجود را به بخشی از نظام یا سوء مدیریت آن محدود کند، تا راه خروج برای بحران رژیم تجویز نماید و بدین شیوه قطبی از نظام جهان سرمایه را از نابودی حتمی نجات دهد. اما بر هر زن و مرد، بخصوص جوانان آزادیخواه است که از این قبیل سرسپردگان سوال کنند: بیش از 2 میلیون تلفات انسانی و میلیونها آواره جنگ ایران و عراق، هزاران اعدامي سیاسی و هزاران زندانی سیاسی - عقیدتی، قتل وعام در ترکمن صحرا و کردستان توسط این رژیم ددمنش به چه منظور صورت گرفته است.؟ حال آیا تورم سر به فلک کشیده ناشی از سیاست نئولیبرالیسم که هر گونه قوانین محدود کننده برای سرمایه را برطرف نموده، طوری که دیگر مقیاس درصد برای تعیین نرخ تورم مفهوم کاربردی خود را از دست داده است، تعطیلی بیش از 70 درصد از کارخانه ها و کارگاههای تولیدی و بیکارسازیهای ناشی از همین سیاست، سه برابر شدن قیمت ارز در برابر ریال آنهم فقط در ظرف سه ماه گذشته، آمار 10 میلیونی بیکاران، آثار ویرانگر تحریمهای اقتصادی به بهانه ویروسی بنام جمهوری اسلامی اتمی، که خود وحشیانه ترین نوع جنگهای امپریالیستی بر علیه بشریت در عصر حاضر است، وجود بیش از 80 درصد مردم زیر خط فقر با توجه به تعیین خط فقر یک میلیون تومان و حداقل حقوق کارگری 487 هزار تومان از سوی دولت که اساسأ جایگاه دولت در جمهوری اسلامی مفهومی ندارد مگر با حکومت تعریف شود، فساد و غارت و دزدی و چپاول اموال و منابع طبیعی مردمی که از ساده ترین امکانات زیست انسانی محروم گردیده اند و دهها ناهنجاریهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بی حقوقی و جرم و جنایت سرکوب و بیداد را  می توان در چهارچوب نظام سرمایه داری و با اصلاحات باصطلاح مدیریتی و غیره حل کرد.؟ مگر میشود نظامی که خود بانی ناهنجاریهای اجتماعی ست در جهت اصلاح آنها برآید.؟ بی شک بدون سرنگونی رژیم جهل و سرمایه توسط طبقه کارگر انقلابی با حضور توده های فرودست، جوانان و زنان و مردان آگاه و آزادیخواه و استقرار نظامی مبتنی بر عدالت اجتماعی و آزادی هر گونه تصور در این امر، غیر علمی، پندار گرایانه و فریبکارانه است.


با این سرود رفیق جانباخته کرامت دانشیان به استقبال بهار میرویم. گر چه این سرود نیز بمانند دهها سرود انقلابی به مصادره ی رژیم جنایتکار درآمد، اما فراموش نکنیم که بهار و نوروز برای جنایتکارترین رژِيم که 34 سال است خشن ترین زمستان را بر جامعه حاکم کرده است مفهومی غیر از کشتار و جنایت ندارد.


بهاران خجسته باد!

هوا دل‌پذیر شد، گل از خاک بردمید

پرستو به بازگشت زد نغمه‌ی امید

به جوش آمده‌ست خون، درون رگ گیاه

بهار خجسته‌فال، خرامان رسد ز راه

بهار خجسته‌فال، خرامان رسد ز راه

به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا

به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند

به آنان که با قلم، تباهی دهر را

به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند

بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد

و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل

به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست

نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد

به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا

به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند

به آنان که با قلم، تباهی دهر را

به چشم جهانیان، پدیدار می‌کنند

بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد



بهارتان خجسته و نوروزتان پیروز باد!

روزبه کوراغلی

نوزدهم مارس 2013 برابر با 29 اسفند 1391

No comments:

Post a Comment