انتخابات اخیر ترکیه در هفتم ژوئن برگزار گردید، و نتایج
بدست آمده راه ورود چهار حزب عامل نظام یعنی: عدالت و توسعه (AKP)، جمهوری خلق(CHP)، حرکت ملی(MHP) و دمکراتیک خلق ها(HDP شاخه سیاسی پ ک ک)، را در خلاء حزب پیشرو طبقه کارگر به
پارلمان هموار نمود. صرف نظر از نتایج انتخابات و ترکیب احزاب آن، باید یادآورد
شد، ترکیه از جایگاه عضوء ناتو و بزرگترین همپیمان منطقه ای امپریالیزم امریکا و
غرب پل ارتباطیِ منطقه بالکان و خاورمیانه است. روی این اساس انتخابات و تشکیل
دولت نمی تواند بدون دخالت پنهانیِ نظام جهانی صورت گرفته باشد، کما اینکه روند
صلح PKK
و دولت ترکیه هم
تحت این نظارت صورت می پذیرد.
روشن است عوامل زیادی از جمله فساد مالی گسترده در بالاترین
سطح دولت، بیکاری و تورم، فشارهای سیاسی و اقتصادی بر مردم، در کنار نگاه ارتجاعی
نسبت به زنان، ارسال سلاح به هیولائی همچون داعش و دیگر جانوران تحت حمایت غرب که
بنام اپوزسیون اسد معروف شده اند، بی تفاوتی نسبت به مسئله کوبانی و سرکوب روزنامه
نگاران و نیروهای سیاسی مخالف و محدود نمودن آزادیهای عمومی نقش مهمی در ریزش آرا حزب
حاکم تحت رهبری رجب طائب اردوغان (کنان اورن دوم)، ایفاء نمود. و از طرفی باعث پیروزی
احزاب رقیب از جمله حزب بورژوا ناسیونالیستHDP شد،
حزبی که در یک چرخش تاکتیکی برای پشت سرگذاشتن سد ده درصدی مجلس، در اکتبر ۲۰۱۲ از
حزب صلح و آشتی (BDP) به حزب دمکراتیک خلق ها(HDP) تغییر نام داد و با شعار حزبیِ "بیزلر مجلیسه (ما به
مجلس)"، فعالیت جدیدی را در چهره سراسری و با گرد آوری افراد و گروهای
پارلمانتاریستِ مخالف سیاست های حزب حاکم، از سوسیال دمکرات ها گرفته تا دمکراتها،
چپ شرمگین، مذهبی ها، اقلیت های دینی و مذهبی و ملی، فعالین زنان و گروهای حقوق
بشری و همجنسگرا آغاز نماید. که در انتخابات اخیر توانست درصدی از آرا سه حزب دیگر
را و صد البته با حمایت اکثریتی ناسیونالیست کُردِ طرفدار PKK، با اخذ ۱۲.۱۳ درصد از مجموع کل آرا وارد مجلس شود. طبیعی
است سه حزب سنتیِ سراسری که در بالا اشاره شد، در طول عمر سیاسی شان باندازه کافی
سوابق روشن در سرکوب کمونیست ها، آزادیخواهان و ملل تحت ستم از آنجمله مردم کُرد و
غیره دارند، و توده های آگاه، خصوصأ نیروی پیشرو انقلابی آشنا با این جریانات هستند
و تکرار مجدد آن بسخره گرفتن شعور و آگاهی مردم خواهد بود. اما HDP در وجه سراسری حداقل برای بسیاری از مردم و حتی افراد و جریانات
سیاسی، چندان شناخته شده نیست. گرچه این حزب در چند سال گذشته با نام BDP فعالیت کرده است. گذشته از آن بررسی این حزب بدون شناخت مواضع و سیاست های PKK چه
از جنبه طبقاتی و چه آنجائیکه به جنبش های سراسری مربوط می شود، امکان پذیر نخواهد
بود. همانطور که اشاره شد این حزب بخش سیاسی PKK، حزبی که
بورژوازی کرد را رهبری می کند، محسوب می شود. و
در طرح صلح با دولت، انعکاس دهنده ی
نظرات عبداله اوجالان رهبر کاریزماتیک PKK را نمایندگی می کند. و از طرفی سخنرانی های صلاح الدین
دمیرتاش رهبر حزب HDP در کارزار انتخاباتی بیش از آنکه
محتوای طبقاتی و دربرگیرنده ی حقوق مردم باشد، بیشتر شعار همه باهمی و جنگ لفظی با
اردوغان است. سخنانی که مرا بیاد مقاله ای بقلم ابراهیم یزدی در یک روزنامه اواخر
دهه شصت می اندازد. وقتی جنگ ارتجاعی رژیم و صدام با جام زهر خمینی پایان یافت،
اصل ۴۴ (طرح خصوصی سازی) با مدیریت رفسنجانی تصویب و آغاز شد. اجرای این طرح ها در
یک مناقصه فرمایشی به سپاه پاسداران واگذار می شد. سهم فرماندهان سپاه هم مسئولیت
های اجرائی در دولت و نهادهای متعلق به آن بود. ابراهیم یزدی در آن مقاله می
نویسد، من صدای چکمه های فاشیسم را می شنوم. گوئی که در ده سال گذشته وقتی یزدی و
همفکرانش نظام سرکوب را پایه ریزی می کردند، از فاشیسم خبری نبود و هیچ قتل و
کشتاری هم در حکومت مورد تائید ایشان صورت نگرفته است.! من بعید می دانم دمیرتاش و
اطرافیان صاحب نظر او، رابطه نظام با فاشیزم را ندانند و همچنین مکانیسمی که زمینه
را برای رشد فاشیسم مهیا می کند. معلوم است نیت ابراهیم یزدی شیادانه است و می
خواهد حتی اگر شده یک برگ از تاریخ جنایات
این رژیم را حذف کند. اما دمیرتاش که از دل توده ی محروم پا به عرصه سیاست گذاشته
است، با بی عدالتی ها و ظلم ها و نابرابری ها و رنج های فراموش نشدنیِ خلق و نظامی
که مسبب اصلی آنست، نمی تواند بیگانه باشد. پس باید متوجه باشد خلاصه کردن تمام
این جرائم در یک فرد یعنی صدور حکم برائت به کل سیستم.! با مجازات سربازی که در میدان
جنگ مرتکب جنایت شده است، جنایت پایان نمی پذیرد، مگر کسانی که فرمان جنگ صادر می
کنند مجازات نشوند. مفهوم روشن است، یعنی تا زمانیکه ماشین دولتی و دستگاه اداریِ
این نظام بدست طبقه زحمتکش و فرودست برانداخته نشده است، این ابزار قهر و جنایت
کماکان دست نخورده باقی می ماند، اینجا دیگر صحبت از دمکراسی و عدالت چیزی بیش از
اجرای یک تئاتر نمایشی برای سرگرمی هواداران در دوران رقابت انتخابات نخواهد بود.
در پنج سال گذشته از میان هزاران سرکوب و اعتراض، سه اعتراض
عمده یعنی اعتصابات سراسری کارگران الکل و تنباکو در دسامبر ۲۰۰۹، اعتراضات پارک
گزی میدان تقسیم استانبول در ماه مه ۲۰۱۳ و اعتصاب غذای ۶۷ زندانی عضوء PKK در
دسامبر ۲۰۱۳، و همینطور اعتراضات اخیر
کارگران خودروسازی و فلز از مهمترین حرکت های اعتراضی در سراسر ترکیه است. حال
برای اینکه سطح اعتبار شعارهای اخیرِ حزب HDP که
همزمان با انتخابات طرح شد، و رل تعیین کننده در کسب رای داشت، بطور دقیق مورد
ارزیابی قرار گیرد، لازم است بدانیم این حزب در اعتراضات فوق بعنوان جریانی که
مدعی دفاع از حقوق کارگران و زنان است چه موضعی داشته است.
اسناد موجود در این ارتباط نشان می دهد، در دو مورد اول هیچ واکنش حمایتیِ رسمی از HDP و PKK در دفاع از این اعتراضات نه تنها صورت نگرفته است، بلکه در مورد خیزش پارک گزی که به کشته شدن هشت نفر از معترضین در درگیری با پلیس سرمایه انجامید، واکنش رهبران PKK چنین است: "ما در حال مذاکره با دولت هستیم، هر گونه واکنش حمایتی از طرف ما، می تواند به روند صلح صدمه بزند و برخورد حکومت را نسبت به ما سخت کند."!
اما در اعتصابات زندانیان اعضاء PKK، که سه خواست اصلی داشت: ۱_ آزادی اوجالان از زندان امیرالی ۲_ آزادی خود زندانیان ۳_ رسمیت زبان کردی در دادگاه ها، نه تنها سراسر کردستان ترکیه این اعتراض را همراهی کردند، بلکه تمام نیروهای سیاسیِ مترقی و بیش از هفتصد زندانی سیاسی و روزنامه نگاران در همبستگی با زندانیان PKK، دست به اعتصاب غذا زدند و حکومت را وادار کردند لایحه ی حق دفاع بزبان مادری کردی را به مجلس بفرستد. بر هیچ آگاه سیاسی پوشیده نبود، سازماندهی اعتراضات مردمی در کردستان نمی توانست بدون دخالت رهبران HDP و PKK باشد. نتیجه ی این همبستگیِ سراسری نشان داد، حکومت هر چه قدر هم قدًار و خونخوار باشد در برابر سیل سراسری قادر به مقاومت نیست. پاسخ مسئله حق تعیین سرنوشت ملی در سازش و همراهی با نظام و یا حمایت امپریالیزم نیست. این شانس آزمائی را قبل از PKK، حزب دمکرات کردستان ایران برهبری عبدالرحمان قاسملو آزمود و قربانی این سیاست شد. تناقض برخورد PKK نسبت به جنبش های اعتراضی اگر چه امروز به بهانه ی روند صلح توجیه می شود، اما سابقه این مسئله به دهه هفتاد میلادی برمی گردد، زمانی که خبری از PKK نبود و بنیانگذاران آن در دورانی که جنبش انقلابی ترکیه هنوز با سرکوب کودتاچیان مواجه نگردیده بودند، با عمده کردن مسئله کُرد راه خود را از این جنبش سراسری جدا کردند، که خود بحث مفصلی است و در مقاله ای دیگر به این مسائل پرداخته خواهد شد.
اسناد موجود در این ارتباط نشان می دهد، در دو مورد اول هیچ واکنش حمایتیِ رسمی از HDP و PKK در دفاع از این اعتراضات نه تنها صورت نگرفته است، بلکه در مورد خیزش پارک گزی که به کشته شدن هشت نفر از معترضین در درگیری با پلیس سرمایه انجامید، واکنش رهبران PKK چنین است: "ما در حال مذاکره با دولت هستیم، هر گونه واکنش حمایتی از طرف ما، می تواند به روند صلح صدمه بزند و برخورد حکومت را نسبت به ما سخت کند."!
اما در اعتصابات زندانیان اعضاء PKK، که سه خواست اصلی داشت: ۱_ آزادی اوجالان از زندان امیرالی ۲_ آزادی خود زندانیان ۳_ رسمیت زبان کردی در دادگاه ها، نه تنها سراسر کردستان ترکیه این اعتراض را همراهی کردند، بلکه تمام نیروهای سیاسیِ مترقی و بیش از هفتصد زندانی سیاسی و روزنامه نگاران در همبستگی با زندانیان PKK، دست به اعتصاب غذا زدند و حکومت را وادار کردند لایحه ی حق دفاع بزبان مادری کردی را به مجلس بفرستد. بر هیچ آگاه سیاسی پوشیده نبود، سازماندهی اعتراضات مردمی در کردستان نمی توانست بدون دخالت رهبران HDP و PKK باشد. نتیجه ی این همبستگیِ سراسری نشان داد، حکومت هر چه قدر هم قدًار و خونخوار باشد در برابر سیل سراسری قادر به مقاومت نیست. پاسخ مسئله حق تعیین سرنوشت ملی در سازش و همراهی با نظام و یا حمایت امپریالیزم نیست. این شانس آزمائی را قبل از PKK، حزب دمکرات کردستان ایران برهبری عبدالرحمان قاسملو آزمود و قربانی این سیاست شد. تناقض برخورد PKK نسبت به جنبش های اعتراضی اگر چه امروز به بهانه ی روند صلح توجیه می شود، اما سابقه این مسئله به دهه هفتاد میلادی برمی گردد، زمانی که خبری از PKK نبود و بنیانگذاران آن در دورانی که جنبش انقلابی ترکیه هنوز با سرکوب کودتاچیان مواجه نگردیده بودند، با عمده کردن مسئله کُرد راه خود را از این جنبش سراسری جدا کردند، که خود بحث مفصلی است و در مقاله ای دیگر به این مسائل پرداخته خواهد شد.
اما برگردیم به افراد و جریانات فرصت طلب و پوپولیست ایرانی
که همه ی دانش خود را از عقل جامدشان می گیرند، و با دنباله روی از سیاست های
امپریالیزم و برنامه های سازمان باصطلاح ملل( دستگاه اداریِ ناتو)، تلاش دارند
تمام دست آوردهای جنبش نوین کمونیستی ایران را از ذهن زحمتکشان و جوانان تشنه ی
آگاهی و مبارزه پاک کنند. همانهائیکه با تحلیل های بی پایه و اساس و عمدتأ کپی شده
از مدیای جهان سرمایه داری، تضادهای موجود اجتماعی را که مولود همین نظام است، به
ضعف مدیریتیِ نظام و یا تضادهای جناحی تقلیل میدهند. تا به زعم خود با این ره آورد
باطل، تضاد کار و سرمایه را امری فرعی جلوه داده، مبارزه طبقاتی را زیر سئوال برده
باشند. پندارگرایانه مردم را به دنباله روی از جریانی سوق میدهند که امپریالیزم
برای اهداف معین خود طرح سربازگیری از آنرا براه انداخته است. در این شرایط حساس
روشنفکران و پیشروان انقلابی وظایفی بس مهم دارند. دیگر زمان بحث ایدئولوژیک نیست،
گرچه امر مهم مبارزه است، اما تا زمانی که امر سازماندهی شوراها صورت نگرفته است،
هر آن نظرات ارتجاعی در شرایط حساس و بحرانی می تواند به ایده عمومی در ذهن افکار
متوهم تبدیل شود. چیزی که جنبش انقلابی ایران در این سی و اند سال به تجربه بارها
متحمل ضربات آن شده است. با این کلام داهیانه کارل مارکس سخن را به پایان می
رسانم. "چیزی که هستی بشر را تعیین می کند، شعور
او نیست، بلکه برعکس هستی اجتماعی است که شعور بشر را معیین می کند."
یکشنبه
چهارده ژوئن ۲۰۱۵ برابر با بیست و چهار خرداد ۱۳۹۴
روزبه کوراغلی